سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند سلطان خدا در زمین است، پس هرکه با وی در افتد بر افتد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
سه شنبه 91 دی 26 , ساعت 1:3 عصر
از دفتر والاحضرت شاهدخت شهناز پهلوی اطلاع رسید که پالتو والاحضرت شهناز پهلوی مفقود شده و فوق العاده حائز اهمیت می باشد چون...
مرکز اسناد انقلاب اسلامی: ساعت 30/12 روز 2/9/54 تلفنی از دفتر والاحضرت شاهدخت شهناز پهلوی اطلاع رسید که پالتو والاحضرت شهناز پهلوی مفقود شده و فوق العاده حائز اهمیت می باشد چون قصد بازرسی از اماکن اطراف کاخ والاحضرت را در کاخ سعدآباد دارند، مأموری نیز از کلانتری اعزام گردد مراتب به آگاهی اعلام و سرکار سرگرد محمدی و سرکار ستوان یکم ملک محمدی عزیمت نمودند.

 متعاقباً یک برگ مرجوعه پیرو مذاکرات تلفنی به علامت مخصوص سلطنتی دفتر والاحضرت شاهدخت شهناز پهلوی به وسیله آقای لطفی به نگهبانی واصل که مفاد آن همانا در تأئید اظهارات شفاهی تلفنی بوده. ساعت 30/13 مورخه 2/ 9/54 افسران مذکور آگاهی اطلاع دادند که تحقیقات به فردا موکول شد و پالتو متجاوز از هشتاد هزار تومان قیمت داشت. 


سه شنبه 91 دی 26 , ساعت 1:0 عصر
پاسخ سید حسن خمینی در خصوص بابیه و اعتقاد این فرقه درباره امام زمان(عج)

تاریخچه پیدایش فرقه بابیه به زمان قاجار و دوران فتح علی شاه بازمی گردد. از مهم ترین جریان های فکری این فرقه «هور قلیایی» در باره جسم امام زمان هنگام ظهور است. 

 

 پاسخ سید حسن خمینی در خصوص بابیه و اعتقاد این فرقه درباره امام زمان(عج)

به گزارش خبرگزاری اهل‏بیت(ع) ـ ابنا ـ حجت الاسلام والمسلمین سید حسن خمینی در پایگاه اطلاع رسانی خود به پرسش یکی از مخاطبانش درباره این فرقه پاسخ گفته است.

متن  این پرسش و پاسخ به شرح زیر است:

سوال:

 این روز ها خیلی از خطر پیدایش بابیه می گویند و گروهی همگان را از ظهور یک باب جدید بر حذر می دارند. می خواستم از شما که در باره فرقه های اسلامی کار کرده اید نظرتان را دراین باره بپرسم.

پاسخ:

«جریان بابیه را جز با شناخت شیخیه نمی‌توان تحلیل کرد. چرا که بابیه فرزند تفکراتی است که توسط شیخ احمد احسایی پی ریزی گشت.

شیخ احمد احسایی (م:‌1242 هـ.ق در سن 81 سالگی، مدفون در مدینه) در پیروانش بیش از تمام عقایدی که به او نسبت داده شده، به وسیله چند عقیده خود، اثری عمیق به جای گذاشته است. جدای از اعتقاد به رکن رابع و نفی معاد جسمانی و فارغ از آن که وی معتقد بوده با نگاه به متن حدیث می‌تواند صحت انتساب آن به امام علیه السلام را درک کند، باید گفت پیدایش بابیه از عقیدة خاص شیخ احمد در مورد امام زمان ناشی شده است. شیخ احمد که به زهد و تقوی توصیف شده و همین نیز عامل اصلی تأثیر گذاری وی بوده، می‌گفته، حضرت صاحب الزمان به بدن «هورقلیایی» موجود است و نه با بدن جسمانی و در هنگام ظهور، ممکن است در وجود هر یک ازسادات حلول نماید.

شیخ احمد را در فلسفه می‌توان تا حدود زیادی متأثر از صدرالمتألهین دانست و جالب اینجاست که وی تنها به واسطه آن که خود را هم عقیده صدرا در معاد جسمانی می‌دانسته تکفیر شده است. اما سایر عقائد وی که اتفاقاً انحرافات اصلی را پدید آورده، عامل منازعه و تکفیر وی نشده است. شیخ که طی سفری به ایران به شدت مورد استقبال قرار می‌گیرد و از سوی فتح علی شاه قاجار و دیگر شاهزاده‌های قاجاریه تکریم بسیار دیده است، در ایران طرفداران زیادی می‌یابد، تا آنجا که بعنوان مثال نوشته‌اند نصف شیراز از تابعین وی می‌شوند. این حوزه نفوذ، اختصاص به شهری خاص ندارد، بلکه در تمام شهرهای ایران این ارادت و اعتقاد گسترش می‌یابد. و البته به موازات همین امر، آزارها و مخالفت‌هایی نیز نصیب او می‌گردد. پس از مرگ شیخ احمد، سید کاظم رشتی از ناحیه او معرفی می‌شود و او نیز اندیشه‌های شیخ احمد را ترویج می‌نماید.

با مرگ سید کاظم و عدم معرفی جانشین توسط او و مهمتر این که وی ظهور امام زمان را نزدیک اعلام می‌کند، طبیعی است که بستر مناسبی برای علی محمد شیرازی فراهم می‌آید.

در حالی که تمام مریدان سید علی محمد می‌دانسته‌اند که وی فرزند سید یوسف است که شغل و زندگی معلومی داشته و هیچ نسبت فرزندی با امام عسگری (ع) ندارد، شاید به نظر عجیب آید که چرا او را به عنوان امام زمان پذیرفته‌اند؟ اما باید به آن‌چه در موضوع حیات امام زمان با بدن هورقلیایی، توسط شیخ احمد احسایی مطرح گردیده بود توجه داشت. اگر چه باید منصفانه اذعان کرد که شیخ هرگز تعریف مقبول و قابل فهمی از هورقلیا ارائه نکرده است.

در این جا مناسب است به بخشی مقاله دائرة المعارف بزرگ اسلامی درباره بابیه توجه نماییم «علی محمد شیرازی که در آغاز خود را بابِ امام غایب می‌دانست ـ و مریدانش به همین سبب بابیه نامیده شده‌اند ـ پس از چندی، خود را حجت و مهدی موعود خواند و آن گاه شریعتی نو نهاد و سخنانی گفت و نوشت که بی‌شباهت به دعوی الوهیت نیست.

منشأ برخی عقاید و دعوی‌های او را باید در بعضی عقاید اسماعیلیه و صوفیه و نقطویه و به ویژه آرای شیخ احمد احسائی و شاگرد و جانشین او سید کاظم رشتی جستجو کرد. گرچه جانشینان سید کاظم و شیخیه پس از او، به ویژه شاخه کریم‌خانی به کلی از عقاید بابیه بیزاری می‌جویند و از سرسخت‌ترین مخالفان این گروه و فرقه‌های منشعب از آن به‌شمار می‌روند، ولی عقاید ایشان راه علی محمد را در طرح چنان ادعاهایی هموار ساخت. مثلاً آنان {درباره ایمه اطهار علیهم السلام غلو می کردند} و معتقد بودند که امامان اثنی عشر مظاهر الهی و دارای صفات و نعوت باری هستند و علل اربعه موجودات و مشیت خدا و دست خدا در اجرای جمیع امور وجودیه و کونیه وشرعیه بشمار می‌روند و در عصر غیبت به مقتضای حکمت و رحمت کامله خدا همواره کسی حضور دارد که بلاواسطه با امام غایب مرتبط بوده و واسطه فیض میان امام و امت باشد، یا به طور مثال عقاید دیگری که سپس توسط میرزا محمد کریم خان کرمانی به صورت چهار رکن یا اصل، تبویب و تبیین شد، یعنی معرفت خدا (توحید)، معرفت نبی (نبوت)، معرفت امام (امامت)، و معرفت شیعه کامل یا رکن رابع که همان باب یا واسطه فیض است، دست‌مایه خوبی برای دعوی‌های وی گردید. خاصه که شاگردان احسایی و سید کاظم و سپس بابیه، این دو را همان شیعه کامل و باب و رکن رابع می‌دانستند که ظهور امام غایب را نزدیک دانسته، مردم را به قرب ظهورش بشارت می‌دادند.

قطع نظر از انگیزه‌های علی محمد در دعوی بابیت و مهدویت، از گزارش‌های مختلف نویسندگان معاصر یا قریب به او برمی‌آید که گروهی، خاصه در شهرهای دور از مرکزیت حکومت به این حرکت ایمان آوردند و به آن گرویدند و بسیاری از آنان در عقاید خود استواری نشان دادند و به رغم جنگ‌ها و سرکوب شدیدی که در همان وقت و پس از آن نسبت به بابیه اعمال می‌شد، مقاومت کردند. بزرگ‌ترین انگیزه این گروش و پایداری را باید در وضع اجتماعی مردم ایران که در سالیان دراز در معرض تجاوز و چپاول حاکمان مستبد و فاسد و در فقر و نادانی روزگار می‌گذراندند، و نیز امید داشتن به یک منجی برای اصلاح امور، دید. پس شگفت نیست اگر برای رهایی از آن ستم و ریا به دامن هرکس که با هر انگیزه‌ای به مخالفت با قدرت‌های رسمی برخیزد، چنگ زنند و نیازی هم به تفحّص در چنان دعوی‌هایی نبینند. ادامه برخی شورش‌ها پس از قتل باب، به ویژه کوشش بابیان برای قتل ناصرالدین شاه هم مؤید این معنی است که این حرکت کم کم به نهضتی ضد حکومت بدل می‌شد، اما طرح ناموفق قتل شاه موجب شد تا سرکوب شدیدتری نسبت به بابیه اعمال گردد و بسیاری از سران آنان به قتل رسند و برخی زندانی شوند و گروهی به بغداد گریزند. از این گریزندگان دو تن از همه مشهورترند. یکی میرزا یحیی نوری که باب به او لقب صبح ازل داده و در اواخر سال 1268 یا اوایل 1269 هجری قمری به بغداد رفت، دیگری برادر او میرزا حسینعلی نوری که چون در زندان بود، چند ماه دیرتر به بغداد رسید و معاون و کارگزار صبح ازل شد. میرزا یحیی که به گفته برخی بابیانِ نخستین، از سوی علی محمد به وصایت منصوب، و مأمور شده بود تا ابواب جدیدی به کتاب بیان علی محمد بیفزاید، در بغداد دستگاهی پدید آورد و ده سال در آنجا به ریاست و دعوت پرداخت. اما غالب امور را برادرش حسینعلی اداره می‌کرد.

در این مدت شماری از بابیان دعوی کردند که "مَن یظهره الله"اند که باب بشارت ظهور او را داده بود. از آن سو، نزاع‌های میان مسلمانان و بابیان در بغداد موجب شد تا دولت عثمانی، صبح ازل و بابیه را به استانبول، و سپس به ادرنه روانه کند و اینان پنج سال (رجب1280 تا ربیع‌الآخر1285ق) در آنجا ماندند. در این دوره میرزا حسینعلی خود را مَن یظهره الله خواند و از برادر برید و دستگاهی دیگر پدید آورد و بسیاری از بابیان به او گرویدند. دولت عثمانی هم از بیم جنگ میان دو فرقه که سخت به دشمنی می‌پرداختند، میرزا یحیی و اتباعش را به قبرس و میرزا حسینعلی و یارانش را به عکا تبعید کرد. میرزا یحیی از آن پس فعالیت چندانی نشان نداد و فشار و تبلیغات بهائیان اندک اندک او و یارانش را به فراموشی افکند. وی مطابق وصیت علی محمد، متمم بیان را در 47 باب به فارسی نوشت. این متمم از باب11 از واحد9، یعنی از آن‌جا که علی محمد بیان را خاتمه داد، آغاز می‌گردد. اما حسینعلی که خود را بهاء الله می‌خواند، به فعالیت بیشتری دست زد و فرقه بهائیت را پدید آورد.» (دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج، ص34)

این دائرة المعارف درباره عقاید باب می‌نویسد: «عمده عقاید و دعوی‌های علی‌محمد غالباً مبهم و پیچیده است. وی که به پیروی از بنیان‌گذاران شیخیه، فیضِ الهی را در هدایت خلق، تعطیل بردار نمی‌دانست، خود را مؤسس دوره جدید نبوت می‌خواند و خاتمیت پیامبر اسلام (ص) را خاتمیت دوره نبوت سابقه می‌نامید، در کتاب بیان که آن را ناسخ قرآن می‌پنداشت، آورده که مراد از معرفت پروردگار، معرفت مظهر اوست و آن‌چه در مظاهر ظاهر می‌گردد، مشیت اوست که خالق هر چیزی است، این مشیت نقطه ظهور است و در هر دوری و کوری بر حسب آن دوره ظاهر می‌گردد. محمد (ص) نقطه فرقان است و علی محمد نقطه بیان، هر دو یکی هستند. نقطه بیان عیناً همان آدم بدیع فطرت است. ظهورات را نه ابتدایی است، نه انتهایی، قبل از آدم (ع) هم عوالمی بوده است و پس از مَن یظهره الله هم ظهورات دیگر به طور بی‌نهایت خواهد بود. مراد باب از این سخن آن است که وی موجود ازلی است، که در دوران‌های مختلف به مظاهر و اطوار گوناگون ظاهر می‌شود و او همان آدم و نوح و ابراهیم و موسی و سایر پیامبران (ع) است. علی محمد خود را در ردیف پیامبران پیشین و بلکه اشرف از آنان دانسته است. (دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج، ص35)»


سه شنبه 91 دی 26 , ساعت 12:58 عصر

 

آیا این بار نوبت خواهر خانم دستجردی است؟

 پس از عزل ناگهانی اولین وزیر بهداشت زن شنیده ها حاکیست برخی در تلاش هستند تا خانم دکتر “الهه وحیددستجردی” ریاست دانشکده دندانپزشکی نیز از این سمت کناره گیری کند. پیش از الهه دستجردی خانم طبیب زاده این مسئولیت را عهده دار بود. منبع فارس

 پس از عزل ناگهانی اولین وزیر بهداشت زن شنیده ها حاکیست برخی در تلاش هستند تا خانم دکتر “الهه وحیددستجردی” ریاست دانشکده دندانپزشکی نیز از این سمت کناره گیری کند. پیش از الهه دستجردی خانم طبیب زاده این مسئولیت را عهده دار بود.


یکشنبه 91 دی 17 , ساعت 2:56 عصر
معاون اول رئیس جمهور گفت: پروژه فرودگاه رامسر، از زیباترین فرودگاه‌های ایران بوده که بعد فرودگاه امام خمینی (ره) گران‌ترین فرودگاه ایران است.
فارس: محمدرضا رحیمی ظهر امروز در سومین یادواره شهید خلبان حسین خلعتبری و 268 شهید این شهرستان گفت: امروز به بهانه یادواره این شهید گرانقدر در این خطه از بهشت رامسر گردهم آمدیم.
 
وی افزود: رامسر سرزمینی است پرشکوه که در پیشانی جغرافیایی عظیم و عزیز ایران اسلامی قرار گرفته با مردمانی سخت‌کوش و دلبسته به اسلام و ولایت و قرآن.
 
رحیمی تصریح کرد: شهیدان خلعتبری، کشوری و شیرودی از نامداران این کشور هستند و رشادت‌هایی برای این کشور انجام دادند که وصف نشدنی است.
 
معاون اول رئیس‌جمهور اظهار داشت: شهید یعنی شهود و شهادت و مطمئن باشید که شهدا در این مراسم حاضر و واقف و شاهد بر اعمال ما هستند.
 
این مقام مسئول اعلام کرد: خداوند روح خود را در کالبد انسان دمیده و به این علت است که در هنگام فکر کردن به خداوند، ذهن به راحتی به سوی او پر می‌کشد.
 
رحیمی گفت: خانواده‌های معظم شهدا چه غم، چه باک از اینکه عزیزی از عزیزان شما به خیل شهدا پیوسته، شهدا در محضر خدا حاضرند.
 
وی بیان کرد: شهدا بر اعمال قهرمانان و ایثارگرانی که مانده‌اند و دیگر همرزمانشان مهر شهادت خواهند زد.
 
رحیمی اعلام کرد: پروژه تصفیه‌خانه در حال اتمام بوده و ان‌شاءالله قبل از اتمام این ماه کاملا تکمیل و افتتاح می‌شود.
 
این مسئول عنوان کرد: نام منطقه آزاد گردشگری زیبنده رامسر بوده و ان‌شاءالله این نام برای این خطه محقق می‌شود که به پروژه‌ای مانند فرودگاه در حال ساخت و توسعه رامسر نیاز داشته و دارد.
 

یکشنبه 91 دی 17 , ساعت 2:54 عصر
از کودتای اداری تا توضیح قانونی
دولت به کار خویش مشغول است
به گفته الهام این مصوبه با وجود انتقادها، «با قدرت، دقت و سرعت» اجرا می‌شود و دستگاه‌های نظارتی می‌توانند «نظارت دقیق و همه جانبه‌ای» بر اجرای آن داشته باشند.
رئیس مجلس شورای اسلامی در نامه‌ای به رئیس جمهوری، مصوبه اخیر دولت درباره استخدام 1500 نفر در نهاد ریاست جمهوری را رسما مغایر با قانون اعلام کرده است. دولت پیشتر بر قانونی‌ بودن این مصوبه تاکید کرد.علی لاریجانی روز چهارشنبه 13 دی مغایرت این مصوبه را به محمود احمدی‌نژاد ابلاغ کرده است.

طبق اصل 138 قانون اساسی ، تصویب‏نامه‏ ها و آیین‏نامه‏ های دولت ضمن ابلاغ برای اجرا، باید به اطلاع رئیس مجلس شورای اسلامی برسد تا اگر بر خلاف قوانین باشد با ذکر دلیل برای تجدید نظر به هیأت وزیران بفرستد.

این مصوبه که روز 29 آذر در جلسه هیات دولت تصویب شده است، اختیارات رئیس جمهور و هیأت وزیران برای استخدام در نهاد ریاست جمهوری را به حمید بقایی، معاون اجرایی رئیس جمهور و رئیس این نهاد واگذار می‌کند.

در بخشی از این مصوبه آمده بود که بقایی می‌تواند «با تشخیص خود» و «بدون نیاز به آزمون و بدون نیاز به هرگونه شرایط یا موافقت یا تأیید یا تصویب یا ابلاغ از سوی هر مرجع یا مقامی»، افرادی را که «هیچ همکاری قبلی با این نهاد ندارند» برای «تصدی پست‌های حاکمیتی، حساس، کلیدی یا مدیریتی» استخدام کند.

انتشار خبر این مصوبه در روزهای گذشته، واکنش و انتقادهای گسترده‌ای را برانگیخته است و به خصوص گروهی از نمایندگان مجلس علیه آن موضع گرفته‌اند.

معاون نظارت مجلس قیل از این اعلام کرده بود که این مصوبه «مغایرت‌های زیادی با قانون اساسی، قانون برنامه پنجم توسعه و قانون بودجه سالانه و قانون جامع خدمات کشوری» دارد و نیاز است که رئیس جمهوری در اجرای آن تجدیدنظر کند.

محمدرضا خباز، عضو هیات تطبیق مصوبات دولت با قوانین در مجلس، این مصوبه را «نماد کودتای اداری» خوانده است و گفته است: «طبق برنامه پنجم، هیات وزیران اساسا در امر استخدام هیچ گونه اختیاری ندارند که به کسی تفویض کنند.»

طبق قانون برنامه پنجم توسعه جمهوری اسلامی، «هرگونه بکارگیری نیروی انسانی رسمی و پیمانی در دستگاه‌های اجرایی مشمول قانون مدیریت خدمات کشوری ممنوع است» و تعداد مجوزهای استخدامی برای هر سال در سقف اعتبارات مصوب در قانون بودجه مشخص می‌شود.

خباز از یک مصوبه دیگر دولت نیز خبر داد که به هر یک از استانداران «اختیار تام» می‌دهد چهار هزار نفر را استخدام کنند.

این عضو هیات تطبیق مصوبات دولت با قوانین گفته بود این مصوبه شبیه «بیانیه‌های سران کودتا است که بعد از قرار گرفتن در قدرت تمام مصوبات گذشته یک کشور را ملغی اثر اعلام می‌کنند».

منتقدان مصوبه استخدامی اخیر دولت را برنامه‌ای برای استخدام نزدیکان دولت شمرده‌اند با این حال دولت در اطلاعیه‌ای تاکید کرده است که این مصوبه قانونی است و بر اساس اختیارات هیات وزیران تصویب شده است.

پس از این واکنش‌ها، نهاد ریاست جمهوری 12 دی اطلاعیه‌ای منتشر کرد و در آن گفت که همه استخدام‌ها در نهاد ریاست جمهوری «بر اساس آزمون عمومی» انجام خواهد شد که توسط سازمان سنجش برگزار می‌شود و «مسئولین نهاد ریاست جمهوری هیچ گونه دخالتی در آزمون و مراحل استخدام ندارند».

طبق این اطلاعیه، افراد «واجد شرایط» می‌توانند در این آزمون شرکت کنند.

به نظر می‌رسد این توضیح دولت در مغایرت با جزئیات منتشر شده قبلی درباره این مصوبه باشد که این استخدام‌ها را به «تشخیص» حمید بقایی و «بدون نیاز به آزمون و بدون نیاز به هرگونه شرایط یا موافقت یا تأیید یا تصویب یا ابلاغ از سوی هر مرجع یا مقامی» واگذار کرده است.

غلامحسین الهام که یک هفته پیش به سمت معاون توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رئیس‌جمهور منصوب شد، در توضیحاتی در وب سایت رسمی دولت گفته است که اساسا ماموریت او در این سمت، اجرای این مصوبه‌ها درباره استخدام «تعداد بالایی از متقاضیان» در دولت است.

سخنگوی دولت دهم گفته است که این مصوبه‌، قانونی است چون «قانون اساسی اختیار استخدام را به رئیس‌جمهوری داده است و او می‌تواند این اختیار را تفویض کند».

به گفته او این مصوبه با وجود انتقادها، «با قدرت، دقت و سرعت» اجرا می‌شوند و دستگاه‌های نظارتی می‌توانند «نظارت دقیق و همه جانبه‌ای» بر اجرای آن داشته باشند.

 


یکشنبه 91 دی 17 , ساعت 2:53 عصر
عکسی قدیمی از لحظه اعدام سه زن
جمعه 15 دی 1391 ساعت 19:30

 
 

یکشنبه 91 دی 17 , ساعت 2:52 عصر
 

علت برکناری مجری برنامه‌ «زاویه»

گفته می‌شود مجری برنامه تلویزیونی «زاویه» پس از مجادله با شهریار زرشناس بر سر وقت، از این برنامه کنار گذاشته شد. البته در این مجادله حق با مجری برنامه بود اما نتوانست مناظره را به خوبی هدایت و مدیریت کند.

به گزارش فارس، پخش برنامه تلویزیونی «زوایه» (مجله علوم انسانی شبکه چهار سیما) در دو هفته گذشته موقتاً تعطیل شد و تا چهارشنبه بیستم دی‌ماه روی آنتن نمی‌رود.

علیرضا حائری تهیه‌کننده زاویه در این باره می‌گوید: در این تاریخ با عوض شدن مجری برنامه و احتمالا تغییراتی در محتوا و آیتم‌ها به پخش بر می‌گردیم.

* دلیل برکناری مجری برنامه چه بود؟

شنیده‌ها حاکی از آن است که برکناری صلواتی پس از آن صورت گرفت که در برنامه دو هفته گذشته برنامه زاویه با موضوع «روشنفکری دینی» که شهریار زرشناس به عنوان منتقد روشنفکران و محمد منصور هاشمی نویسنده و پژوهشگر فلسفی به عنوان مدافع روشنفکران مناظره می‌کردند.

زرشناس می‌خواست در دقایق پایانی برنامه به پرسش‌های مطرح شده توسط هاشمی پاسخ دهد که مجری این مبحث را مختومه اعلام کرد و مایل بود زرشناس به پرسش او پاسخ گوید. زرشناس با این موضوع مخالفت کرد و گفت نمی‌شود مرا محدود کنید! مجری هم در مقام پاسخ برآمد و گفت شما دقیقا 7 تا 8 دقیقه بیشتر از آقای هاشمی صحبت کردید و این جدل دقیقاً 5 دقیقه و 20 ثانیه به طول انجامید!

در واقعیت حق با مجری برنامه بود چرا که زرشناس بیش از هاشمی صحبت کرده بود اما اگر مجری با تسامح و تساهل بیشتری مبرخورد ی‌کرد و به جای جدل اجازه می‌داد زرشناس صحبت‌های خود را ادامه دهد،‌ خللی در برنامه ایجاد نمی‌شد.

* فقدان مجری‌های کاربلد در برنامه‌های اندیشه‌محور

کنار گذاشتن عبدالله صلواتی از برنامه زاویه نشان داد که تا چه اندازه صدا و سیما برای برنامه‌های اندیشه‌ای با فقدان مجری توانمند روبه‌رو است.

صلواتی بعد از اجرای همایش «خواجه نصیر الدین طوسی» که مدیریت مباحث بر عهده گرفت به این نتیجه رسید که توان اجرا دارد و بعد از اجرای همایش پذیرفت که برنامه «زاویه» اجرا کند.

وی می‌گوید: ویژگی اصلی برنامه «زاویه» مباحث علمی‌اش بود که من را برای اجرا ترغیب کرد و ویژگی دیگر که به آن علاقمند شدم چالش مباحث برنامه بود.

به نظر می‌رسد میزان موفقیت مجری یک برنامه به میزان بازتاب آن برنامه در جامعه و اهل نظر بستگی دارد، اگر برکناری مجری بازتاب منفی داشته و به کاهش مخاطب انجامیده، مجری برنامه موفق بوده است و بالعکس.

در این رابطه علی‌رضا حائری تهیه کننده برنامه زاویه به فارس می‌گوید: تا چند روز دیگر از علاقمندان به اجرای برنامه اندیشه‌ای در تلویزیون تست گرفته می‌شود. علاقمندان باید دارای مدرک کارشناسی ارشد باشند و امیدواریم مجری بعد از چند برنامه حداقل علاقه‌مندان برنامه را جذب کند.

در مدت زمان انتخاب مجری جدید که تا بیستم دی‌ماه طول می‌کشد، برنامه «زاویه» روی آنتن نمی‌رود.


یکشنبه 91 دی 17 , ساعت 2:51 عصر
شرحی از یک عملیات پیچیده اطلاعاتی
«ما بر روی این پرونده خیلی کار کردیم و هماهنگی های لازم را با ارتش و پلیس داشتیم. مهندس، نفر اول در لیستی بود که قصد داشتیم او را بیابیم و شین بث نقش اصلی را در بدست آوردن اطلاعات (با هر وسیله ممکن) ایفا می کرد.»
به گزارش صراط، یحیی عبداللطیف عیاش فرزند کشاورزی مومن از اهالی روستای رافات از توابع طولکرم بود.
مطابق با اطلاعات نوشته شده توسط خودش در فرم ثبت نام مجمع مهندسین اردن، وی در تاریخی مطابق با 16 اسفند 45 شمسی به دنیا آمده است.
یحیی پیش از ورود به دبستان روخوانی قرآن را فرا گرفت و از شش سالگی تحصیلات خود را آغاز کرد و درنهایت مدرک کارشناسی او در رشته شیمی از دانشگاه بیرزیت صادر شد.
وی با بکارگیری تخصص خود در راستای مبارزه با اشغالگران قدس شریف، در مدت کوتاهی به موفقیت های چشمگیری در طراحی و ساخت مواد منفجره نائل شد و با تشکیل شاخه نظامی حماس موسوم به گردانهای شهید عزالدین قسام،  نبرد جدی خود را آغاز کرد و طی 5 سال خود را تا سطح دشمن شماره یک دولت یهودی بالا کشید و مسئولیت کشته و زخمی شدن بیش از 500 تن از صهیونیستها را عهده دار شد.
او مانند ماهی از چنگال دستگاههای امنتی عریض و طویل اسراییل می لغزید و چون شبحی، خود و همکارانش را از زیر چشم دستگاههای امنیتی اسراییل می‌رهانیده و به اهداف مورد نظرش می رساند.
یحیی هرروز گریم و پوشش خود را به نحوی تعویض می کرد که قابل شناسایی نبود و براحتی مواد منفجره را در سرزمین های اشغالی جابجا می کرد.
مهندس طی 5 سال، چونان صاعقه بر ستونهای امنیتی اشغالگران فرود آمد و تبدیل به اسطوره ای فراموش نشدنی و سرداری افسانه ای شد. به گونه ای که هنوز هم پس از گذشت سالها از ترور او، هیچ نامی در تاریخ این رژیم، ترسناکتر از یحیی عیاش نیست و سرانجام، این تیر مسموم خیانت بود که مهندس شهادت طلبان را از پای درآورد.
در نخستین ساعات روز جمعه 15 دی 1374 خبری کوتاه در جهان منتشر گردید که: یحیی عیاش فرمانده گروههای تروریست فلسطینی ترور شد.

شهید عبداللطیف عیاش

 
با وجود شادی اسراییلی های حاکم بر رسانه‌های خبری که در لابلای پخش اخبار کاملا مشهود بود، اما در ساعات اولیه هیچ کس خبری از چگونگی قتل مهندس نمی یافت.
تا اینکه مدتها بعد، برخی افسران امنیتی این رژیم به بازگویی گوشه هایی از تلاش های خود برای شکار مهندس پرداختند.
آنچه خواهید خواند، روایتی است مستند از زبان افسران صهیونیست که بیشترین نقش را در ترور فرمانده گردانهای عزالدین قسام داشتند.

***
رانی شکید که دوازده سال به عنوان مامور شین بث در مورد حماس تحقیق کرده است، در این باره می گوید: چون گفتن اسامی برای اسحاق رابین سخت بود، او گفت بگذارید به این آدم (یحیی عیاش) فقط «مهندس» بگوییم.
او مردی بود که ما باید تمام سعی و تلاش خود را به کار می گرفتیم تا بفهمیم او کیست و چرا این کار را می کند و چه سابقه ای دارد؟ برای همین از نیروهای امنیتی فلسطینی تقاضا کردیم تا در دستگیری یحیی عیاش به ما کمک کنند اما نشد.

رانی شکید

شین بث نیروی امنیت داخلی اسراییل و معادل اف بی آی در آمریکاست.
با شکل گیری معادله وحشت در جامعه اسراییلی که اوج آن پس از کشتار فلسطینیان در حرم ابراهیمی توسط یک یهودی تندرو به نام باروخ گلدشتایت صورت گرفت، بود، شین بث تمام سعی خود را به خرج می دهد تا از حملات انتقامی بعدی جلوگیری کند.
گیدون عزرا معاون وقت شین بث که بیشترین تحقیق را در پرونده یحیی عیاش انجام داده است، می‌گوید: «ما بر روی این پرونده خیلی کار کردیم و در این خصوص هماهنگی های لازم را با ارتش و پلیس داشتیم. مهندس، نفر اول در لیستی بود که قصد داشتیم او را بیابیم و شین بث نقش اصلی را در بدست آوردن اطلاعات (با هر وسیله ممکن) ایفا می کرد.»

گیدون عزرا

به گفته مایکل کوبی که یک بازجوی ارشد شین بث است، 500 تن از اعضای حماس در این رابطه دستگیر شدند که تقریبا 250 نفر مورد بازجویی قرار گرفتند.
با مخفی شدن یحیی، اسحاق رابین نخست وزیر وقت اسراییل، بیشترین فشار را به شین بث آورد تا او را بیابند اما نیروهای اسراییلی که از صنعت دست مهندس به هراس افتاده‌اند، نمی توانند هیچ ردی از او پیدا کنند.
 
  
اسحاق رابین

رانی شکید می‌گوید: «یحیی می دانست که زیر میکروسکوپ سرویس امنیتی قرار گرفته و شین بث خانواده او را زیر نظر دارد.
همسر او در روستا زندگی می کرد و یحیی مجبور بود زن و بچه اش را ببیند.
او هر چند وقت یکبار به آنها سر می زد و در بسیاری از موارد خصوصا در سال 94 سرویس امنیتی اسراییل تنها چند متر با او فاصله داشت. چند بار به خانه او در رفح حمله می کنند اما او دقایقی قبل فرار کرده بود.»

عکس یحیی عیاش همه جا پخش می شود اما گیدون عزرا آن را موثر نمی داند چون معتقد است یحیی هر آن چهره خود را عوض می‌کند.
 

رانی شکید: «او لباس مردم عادی عرب را می پوشید و یا مثلا چفیه عربی می انداخت یا کلاه یهودی بر سر می گذاشت. این قضیه نه تنها شین بث، بلکه نخست وزیر (اسحاق رابین) رو هم به عذاب آورده بود. در هر جلسه ای از او می پرسیدند «تکلیف مهندس چه می شود؟» و این برای او بسیار گران تمام می شد.»
 شین بث تغییر روش می دهد و اقدامات شدیدتری را در دستور کار می گذارد.
در بیستم آگوست 1995 نیروهای شین بث یکی از قابل اعتمادترین همدستان مهندس را به نام «عبدالناصر عیسی» در نابلس دستگیر می کنند.
دو روز بعد، اتوبوس شماره 26 در اورشلیم منفجر شده و تعدادی زیادی کشته می شوند.
همین امر موجب می شود تا شین بث شدیدترین شنکجه ها را در رابطه با عبدالناصر بکار بگیرد تا به هر نحوی که شده اطلاعاتی از مهندس به دست بیاورند.
عیسی زیر شکنجه می گوید که تنها چند ساعت قبل از دستگیری، بمبی را برای یکی از نیروهای عزالدین قسام برده است و
همچنین می گوید که یحیی به او و دیگران یاد داده چطور بمب بسازند.
چند روز بعد، اسحاق رابین توسط یک یهودی تندرو ترور می شود و زمام امور به دست شیمون پرز می افتد و او نیز از شین بث می خواهد که هر چه زودتر یحیی را بکشند.
  
شیمون پرز

شین بث متوسل به گروه «میس رلاویم» می شود؛ گروهی که اعضای آن می دانند چطور قیافه شان را شبیه اعراب کرده تا بتوانند وارد اجتماعات آنها شوند و در آنها نفوذ کنند.
این گروه فعالیت خود را بر غزه متمرکز می کند و می فهمند که همسر یحیی باردار بوده و فرزند دوم آنها در راه است.
آنها همچنین می فهمند که او در یک آپارتمان در «بیت حانون» در نواز غزه است.
همه کمکهای یحیی از طریق یکی از دوستانش به نام اسامه حماد بود که یکی از اتاق های خانه اش را در اختیار مهندس شهادت‌طلبان قرار داده است. اما صاحب خانه، عموی اسامه یعنی کمال حماد بود.
وقتی شین بث به آدرس جدید می رسد، اسم صاحب خانه برایشان آشناست چون کمال حماد در گذشته خبرچین سطح پایین آنها بوده است.
شین بث برای اولین بار شانس آورده و کمال حماد که به پول احتیاج دارد، دوباره مزدور آنها می شود.

گیدون عزرا معتقد است: «صدها پلیس و سرباز نمی توانند کار یک خبر کوچک یا اطلاعات اندک را انجام دهند.»
حالا پس از چند سال وحشت آور برای اسراییل، شین بث در یک قدمی مهندس قرار دارد.
در دسامبر 1995 کمال حماد به شین بث می گوید که عیاش از ترس اینکه مکالماتش با خانواده ردگیری نشود، مرتبا گوشی خود را عوض می کند و شین بث نیز عملیات خود را بر پایه همین اطلاعات ترتیب می دهد.
بمبی کوچک در باطری یک گوشی موبایل قرار گرفته و ماموریت رساندن گوشی به یحیی، بر عهده کمال حماد قرار می گیرد و از او می خواهند تا تلفن خانه را هم قطع کند تا یحیی مجبور شود از گوشی استفاده کند.
کمال حماد که فکر می کرد آنها از این گوشی تنها برای شنود مکالمات مهندس استفاده می کنند، قبول کرده و موبایل را به یحیی می‌رساند.
حالا شین بث از مقر خود در خارج از غزه، منتظر است تا اولین تماس با یحیی برقرار شود.
پنجم ژانویه 1996 زنگ تلفن، یحیی عیاش را از خواب بیدار می کند.
پدرش پشت خط بود. شین بث لحظاتی بعد صدای هدف را تایید می کند و با فشار یک دکمه، بمب داخل گوشی عمل کرده و فرمانده افسانه ای گردانهای عزالدین قسام را آرام می کند.

  
یحیی عیاش در کنار پدر و مادر
 
پس از ترور یحیی عیاش برخی از مسئولان رژیم صهیونیستی به نکاتی اعتراف کردند که خواندن آنها خالی از لطف نخواهد بود:
 
«باید خودمان را از توهم آسایش به دور کنیم و اعتقاد پیدا کنیم که با کشته شدن عیاش زیان‏هاى بزرگترى خواهیم دید. قتل عیاش سبب وارد شدن ضربه جدى به روند اجراى عملیات صلح خاورمیانه شده است. آخر چطور مى‏شود که عقاب وحشى صلح با مبارزان از جان گذشته چون عیاش باهم کنار بیایند؟»
امنون الون - نویسنده یهودى
 

«اگر چیزى خطرناکتر از مهندس یحیى وجود داشته باشد، جنازه اوست؛ چرا که کشته شدگان در راه هدف، خطرناکترین سلاح در دست هر ملت در حال جنگ مى‏باشند. درک این حقیقت که ترور عیاش موجب فوران شور و هیجان جوانان فلسطینى است و این شخص به یک سمبل مبارزه تبدیل شده است، احتیاج به تفکر زیادى ندارد، آنگونه که دیدیم هزاران نفر در تشییع جنازه او شرکت کردند. پس چقدر تعداد مهندسین جدیدى که در این مراسم، عزم خود را براى تداوم راهش جزم کردند و دیر یا زود خود را فداى هدفشان خواهند کرد، زیاد بود؟!»
اورى فنیرى - نویسنده صهیونیست
 

«دلیلى که سبب پیگیرى شدید صهیونیست‏ها براى ترور عیاش شد، تنها انتقامجویى از خون کشته و زخمى‏هاى اسراییلى‏ها نبود و اولین و مهمترین دلیل آن‏ها قبل از همه این بود که عیاش، بنیانگذار نوع جدیدى از مبارزه: یعنى انجام عملیات انتحارى در مراتب مختلف بود.»
زئیف شیف - کارشناس بخش عربى روزنامه هاآرتص


«موزه تاریخى فلسطینى‏ها تاکنون از مبارزان شهید شده زیادى همچون یحیى عیاش محافظت مى‏کند. پرونده این شخصیت‏ها از عزالدین قسام شروع مى‏شود که در دهه 30 توسط انگلیسى‏ها ترور شد و حالا شخصیت نمونه و الگوى مبارزان حماسه آفرین آنها؛ یعنى مهندس یحیى عیاش جاى دارد.»
یوسى نوربشتاین - نویسنده صهیونیست


«از ابتداى شروع جنگ بین ما و فلسطینیان هیچ شخصى مانند یحیى عیاش دستش را آغشته به خون صهونیست‏ها نشان نداد.»
ایهودى یهارى - تحلیلگر سیاسى تلویزیون رژیم صهیونیستى
«از اینکه دیگر عیاش در دنیا نیست، جداً احساس شادمانى مى‏کنم.»
افرایم سینه - وزیر کابینه رژیم اشغالگر قدس


«مهندس مستحق این کیفر بود؛ چرا که دستانش به خون بسیارى از صهیونیست‏ها آغشته بود و امروز با ترور او، روز عید و شادى ماست؛ هر چند که در این شادى با وجود همرزمان و شاگردانش نباید افراط کرد.»
ایلى دایان - جانشین وزیر خارجه کابینه رژیم اشغالگر قدس


«دیدن صحنه‏هاى تشییع جنازه عیاش که ده‏ها هزار فلسطینى در آن شرکت داشتند بشارت دهنده خیرى نیستند براى افرادى که اعتقاد دارند کینه صد ساله فلسطینیان مسلمان نسبت به صهیونیست‏ها با ترور این مبارز از بین خواهد رفت و ما وارد مرحله تازه‏اى از صلح و ثبات خواهیم شد؛ چرا که عیاش، قهرمان ملتى است که میزان شجاعت و برترى قهرمانانش را باتعداد قبرهایى اندازه مى‏گیرند که از دشمنانشان ایجاد کرده‏اند. هر چند که در نظر ما عیاش دشمن خونریزى بود که استحقاق اعدام را داشت و عملیات ترورش در جهت اجراى این نظر بود؛ اما این شخص در نظر ملتش نه تنها قهرمانى مردمى در دنیا بلکه شهیدى بلندمرتبه در آخرت است! در تشییع جنازه او فقط همرزمانش در در حماس حضور نیافتند؛ بلکه همه اقشار مختلف مردم فلسطین شعار انتقام انتقام سر دادند و مردم غزه در تاریخ معاصر خود تاکنون جنازه‏اى را از نظر کثرت شرکت همه گروه‏ها و بروز احساسات چنین عمیق بر دوش کشور خود ندیدند.»
شموئیل شینتسرل - نویسنده و ایدئولوگ صهیونیست

یکشنبه 91 دی 17 , ساعت 2:50 عصر

چندشغله?های دولت را بشناسید+جدول

ولتی که وعده ایجاد 2.5 میلیون شغل جدید در سال را داده بود، این روزها مشغول رتق و فتق کسب و کار دولتمردان است. از برکناری برخی وزرا گرفته تا اعطای پست?های جدید به اعضای پیشین.


استخدام 1500 نفر در نهاد ریاست جمهوری و استخدام بی ضابطه چهار هزارنفر در هر استانداری خبرسازترین رخداد یک هفته اخیر بود. توضیح دولت درباره استخدام?های طرح «مهر کارآفرین» ، علی?رغم مخالفت?های مجلس و تاکید بر غیرقانونی بودن آن با اصرار مکرر دولت بر اجرای این مصوبه همراه شد. کما اینکه این مصوبه را طبیعی و قانونی خوانده و بر اجرای کامل آن تاکید کردند.
 
این فضا سازی خبری با شایعه? برخی تغییر پست?ها نیز همراه شد. از شایعه پست دیپلماتیک حمید بقایی تا شایعه برکناری وزیر کشور و معاون اول رئیس جمهور که یک به یک تکذیب شد .
 
در این میان آنچه که تایید شد، پست?های جدید غلامحسین الهام بود. در تقسیم کار جدید در دولت دهم، او هم بار دیگر سخنگوی دولت شد، هم معاون توسعه مدیریت و سرمایه انسانی و هم نماینده رییس جمهور در شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما. او که پیش از این نیز عنوان «مشاور حقوقی رئیس جمهور» را به خود گرفته بود با احتساب عضویت در هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، در حال حاضر دارای پنج عنوان دولتی است. اگرچه بر اساس برخی تعاریف قانونی، «مشاوره» شغل محسوب نمی?شود اما اعطای این همه پست و مسئولیت به یک نفر، بار دیگر غلامحسین الهام را مفتخر به عنوان «ابوالمشاغل»ی در دولت محمود احمدی?نژاد کرده است.
 
به گزارش خبرآنلاین، عنوانی که در دولت نهم نیز از آن او بود. او که هم عضو هیات علمی دانشگاه بود و هم عضو حقوقدان شورای نگهبان، ابتدا سخنگوی دولت نهم شد و بعد در جایگاه رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز قرار گرفت. او پس از درگذشت جمال کریمی?راد جایگزین وی در وزارت دادگستری هم شد. پنج شغله بودن وی سبب شد تا نمایندگان مجالس هفتم و هشتم در صدد منع دو شغلگی اعضای شورای نگهبان به منظور حفظ بی طرفی آنها برآیند. قانونی که علی رغم مخالفت شورای نگهبان با تایید مجمع تشخیص مصلحت نظام روبرو شد و الهام را به خداحافظی از دولت سوق داد. اما او بار دیگر در دولت دهم به حلقه نزدیکان رئیس جمهور بازگشت و باز هم لقب «ابوالمشاغل» به خود گرفت.
 
اما الهام تنها دولتمردی نیست که برازنده چنین لقبی است. چه آنکه اسفندیار رحیم مشایی بیش از 10 عنوان را در دولت به خود اختصاص داده است. در جدول زیر اسامی چند شغله?های دولت را ببینید:
 

یکشنبه 91 دی 17 , ساعت 2:47 عصر

مصاحبه زن شاکی مجری مشهور تلویزیون

اولین بار است که تصمیم گرفته مصاحبه کند. با هم قرار می‌گذاریم و سر ساعت مقرر به خبرگزاری می‌آید. یک مقنعه آبی روشن به سر کرده و مانتویی تیره به تن دارد. یک پاکت هم با خود به همراه دارد که پر از کپی مدارک و عکس‌هایی است که برای اثبات ماجرا آنها را به دادگاه ارائه کرده است.از پرینت پیامک و ایمیل گرفته تا کپی بلیط‌های هواپیما و گواهی هتل‌داران و … همه آنها را با دقت نشان می دهد و درباره هرکدامشان توضیح مفصلی می‌دهد که همین موضوع حدود یک ساعت به طول می‌انجامد. آرامش در چهره‌اش موج می‌زند و آرام و با طمأنینه به سوالاتم پاسخ می‌دهد.

البته در همان ابتدا تاکید می‌کند که این اولین مصاحبه رسمی اوست و تا به حال هرچه از زبانش در برخی روزنامه‌ها و نشریات به چاپ رسیده، کذب محض است. تأکید دومش درباره صداوسیماست. از من می‌خواهد تا حتما در مصاحبه‌مان بیاورم که او هیچگونه وابستگی به سازمان صداوسیما ندارد و خود به طور مستقل کار می‌کند. او می‌گوید من کاری به این سازمان ندارم و فقط موضوعی که این میان باعث می‌شود تا برخی رسانه‌ها نام صداوسیما را ببرند، به این دلیل است که فردی که من از او شکایت کرده‌ام، یک مجری معروف است.

آنچه در ادامه می‌خوانید، گفت‌وگوی خبرنگار یک خبرگزاری است با شاکی پرونده مجری معروفی است که این روزها مورد توجه قرار گرفته است، که بنا به دلایلی این مصاحبه منتشر نشده و اکنون توسط سایت عصر خبر منتشر خواهد شد.

در این گفت‌وگو اسامی هیچ‌یک از طرفین نیامده و عصرخبر نیز صرفا با توجه به رسالت اطلاع‌رسانی که بر عهده دارد و همچنین آگاهی‌دهی به خانواده‌ها و به ویژه جوانان این مصاحبه را انجام داده است.

**اول به عنوان یک مخاطب می‌خواهم بیشتر تو را بشناسم، لطفا کمی از شرایط خود و خانواده‌ات برایم بگو؟
-پدرم استاد دانشگاه است، یک برادر دارم که پزشک است و مادرم نیز در بخش مدیریتی یکی از ارگان‌های دولتی کار می‌کرده و الان بازنشسته شده است. خودم هم دارای تحصیلات عالیه می‌باشم.

**حوزه کاری شما به صداسیما مربوط می‌شود؟
-خیر. من هیچ‌گونه رابطه کاری اعم از استخدامی، قراردادی و … با سازمان صداوسیما ندارم. برای خودم به طور آزاد کار می‌کنم. شکایت من هم هیچ ربطی به سازمان صداوسیما ندارد ولی اداره حقوقی سازمان فکر کرده بودند که ارتباط دارد و قصد دخالت داشتند که من مانع شدم. شکایت من کاملا شخصی است و هیچ ربطی به سازمان صداوسیما ندارد.

**اما در برخی نشریات و رسانه‌ها از شما به عنوان یکی از گویندگان و نویسندگان برنامه‌های رادیویی اسم برده شده بود؟
-به هیچ عنوان صحت ندارد. تا به حال هرکدام از روزنامه‌ها یا خبرگزاری‌ها مطلبی از من یا از قول من نوشته‌اند، صحت ندارد و این مصاحبه، اولین مصاحبه رسمی من به شمار می‌رود. تا به حال هم قصد انجام مصاحبه نداشتم، اما برخی روزنامه‌ها و سایت‌ها بدون مصاحبه با من این خبرهای دروغ را منتشر کردند و من را در انجام این مصاحبه مصمم کردند. مثلا در خبرها آماده بود که من با این فرد به حج رفته‌ام در حالی که این مطلب صحت ندارد و خود من در سال 83 با خانواده‌ام به حج مشرف شدیم.

**پس سابقه آشنایی شما با این فرد به کجا برمی‌گردد؟
- سال 88 بود که این مجری گزارشی زنده از صحرای عرفات در یکی از شبکه‌های تلویزیون داشت. در ارتباط زنده با تلویزیون اعلام کرد که شماره موبایلش را از طریق زیرنویس اعلام کنند تا هرکس التماس دعا دارد، نامش را بر صحرای عرفات بنویسد. من هم مانند این همه دیگه نفر دیگری که آن روز با او تماس گرفتند، تماس گرفتم و گفتم که نام مرا هم بر خاک صحرای عرفات بنویسید. اما چون اسم و فامیلم کمی سخت بود، گفت که برایش پیامک بزنم و من هم زدم و دیگر مساله برایم در آن مقطع تمام شد. منتها از سه روز بعد تلفن‌ها و پیام‌های او تمامی نداشت. مدام پیام می‌داد که گفته بودی دعایت کنم در فلان‌جا دعایت کردم. یا اینکه شب‌ها تماس می‌گرفت و می‌گفت فلان برنامه‌ام فلان ساعت روی آنتن می‌رود، نگاه کنید، شب سوم بعد از اینکه برنامه‌اش تمام شد تماس گرفت و گفت نمی‌دانم چرا با شما تماس گرفتم، من معمولا عادت ندارم با کسی تماس بگیرم. ولی به شما زنگ زدم.

**خوب در این فاصله شما تعجب نکردید که چرا این فرد مدام با شما تماس می‌گیرد؟ برایتان سوال برانگیز نبود؟
-بله. اتفاقا برایم خیلی تعجب‌آور بود. ولی او به قدری مودبانه حرف می‌زد که نمی‌توانستم با او صحبت جدی کنم. تا اینکه در نهایت یک شب به من گفت که با دختری به مدت هشت سال رابطه داشتم و بعد هم تومور مغزی گرفت و فوت کرد. شباهت صدای تو با آن خانم باعث شد که به سمتت گرایش پیدا کنم. زندگی مشترکم هم به خاطر آن خانم دوام نیاورد و بعد از گذشت یکسال و با داشتن یک فرزند از او جدا شدم و همسرم هم از ایران رفت.من هم تنها زندگی می‌کنم. صدای تو به آن دختر خانم بسیار شبیه است و می‌ترسم که چهره‌ات هم شبیه همان باشد.

**پس این رابطه بعد از گفتن این حرف‌ها همچنان ادامه پیدا کرد؟
-بله. تلفنی ادامه داشت تا زمانی که می‌خواست از مکه برگردد. آن موقع از من خواست که برای استقبال از او به فرودگاه مهرآباد بروم. به محض اینکه از گیت رد شد، کیف از دستش افتاد و گفت می‌ترسیدم که چهره‌ات هم شبیه باشد و اتفاقا شبیه هم هستید. از همین حرف‌های فریبنده‌ای که می‌زند.

**در فاصله‌ای که با تو تماس می‌گرفت، به او نگفتی که قصد و هدفش چیست و یا خودت اصلا با چه هدفی این ماجرا را ادامه دادی؟
-خوب او فرد مطرح و مشهوری در جامعه بود. من هم با توجه به خانواده‌ای که داشتم، فکر می‌کردم که صرف یک طلاق گرفتن درباره‌اش قضاوت نکنم. جدایی یک نفر از همسرش به معنای بد بودن آن فرد نیست. چهره مثبتی داشت که در من ایجاد اعتماد کرد. من هم با خود گفتم که خوب بالاخره این فرد از لحاظ تحصیلات و اهل مطالعه بودن به خانواده ما می‌خورد.

**پس ماجرای طلاق گرفتنش برایت خیلی مهم نبود؟
-من همیشه اعتقاد داشتم که طلاق نشانه بد بودن دو طرف ماجرا نیست. ممکن است عدم تفاهم منجر به جدایی بشود.

**پس در همان صحرای عرفات پیشنهاد ازدواج را با شما مطرح کرد؟
-نه. وقتی به ایران آمد این موضوع را مطرح کرد.سه الی چهار روز بعد از آمدنش از حج بود که دو بلیط کیش گرفته بود و گفت که برای اجرای یک برنامه به کیش می‌روم. من به برگزارکنندگان مراسم گفته‌ام که با خواهرزاده‌ام می‌آیم و برایت یک اتاق جدا در هتل در نظر گرفته‌اند. آن مقطع به او گفتم که اگر برای من جایی در نظر نگرفته‌اید، من کلید آپارتمان خودمان را از مادرم بگیرم و من به آنجا بروم. ولی او به من گفت که نه، برای تو اتاق مجزا گرفته‌اند.
تا اینکه ما به فرودگاه کیش رسیدیم و در آنجا بود که به من گفت خبری از اجرای من در کیش و همچنین هتل نیست.

**کمی برگردیم عقب. وقتی خواستی با این مجری به کیش بروی، به خانواده‌ات چه گفتی؟ آنها را چطور مجاب کردی که با این فرد به یک شهر دیگر سفر کنی؟
-من به واسطه رشته تحصیلی‌ام به شهرهای بسیاری سفر کرده‌ام و با دوستانم هم مسافرت زیاد می‌روم. راستش در این یک مورد به خانواده‌ام دروغ گفتم. به آنها گفتم با دوستانم به مسافرت می‌روم. هیچکدام از آنهایی که گفته بود در کار نبود. یک تاکسی گرفتیم و تا ساعت 12 و نیم شب دنبال جایی برای ماندن گشتیم.

**خوب همان موقع که فهمیدی این فرد تو را فریب داده، برای چه به تهران برنگشتی و یا نارضایتی خود را در این باره ابراز نکردی؟
-برای اینکه ساعت 9 و 10 شب بود و من هم واقعیت را به خانواده‌ام نگفته‌ بودم. ضمن اینکه پول زیادی به همراه نداشتم. در چنین شرایطی مجبور شدم که از او تبعیت کنم و در تنگا و معذوریت ماندم. آن موقع یک همایشی هم در کیش برگزار شده بود و همه هتل‌ها پر بودند. در نهایت از طریق همان راننده تاکسی یک سوئیت برای ماندن پیدا کردیم که یک هال و یک اتاق خواب داشت. قرار شد من در اتاق بخوابم و او هم در هال. شب خواب بودم که دیدم او بالای سرم است و اتفاقی که نباید، افتاد.

**یعنی شما هیچ امکان مقابله‌ای نداشتید؟
-متاسفانه شرایط به گونه‌ای پیش رفت که امکان مقابله را از من گرفت.

**بعد چه اتفاقی افتاد؟ شما اعتراضی نکردید و یا اینکه بلافاصله به پلیس خبر بدهید؟
-او باز هم همان جا با حرف‌هایش مرا فریب داد و گفت چه فرقی می‌کند. ما که قصد داریم ازدواج کنیم، چه تفاوتی دارد که حالا این اتفاق افتاده باشد یا سه ماه دیگر. من هم راضی کرد که می‌توانم صیغه محرمیت بخوانم.

**یعنی قبل از این جریان صیغه محرمیتی بین شما جاری نشده بود؟
-نه.

**گویا برای انجام صیغه محرمیت دختر، به اجازه پدر لازم است.
-من خیلی وارد به این جزئیات نیستم. فقط آن زمان از من پرسید که مرجع تقلید تو کیست و وقتی به او گفتم، گفت که صیغه محرمیت برایت می‌خوانم. ضمن اینکه در آن مقطع زمانی این اتفاق برای من پیش آمده بود و من هم فکر می‌کردم که این ازدواجی که او به من وعده می‌دهد، انجام می‌شود.

**وقتی این اتفاق با نارضایتی شما اتفاق افتاد، در شما ایجاد تنفر نکرد؟ باز هم به رابطه با او ادامه دادید؟
-آن موقع خیلی اذیت شدم. خیلی گریه کردم و اصلا باورم نمی‌شد که چنین اتفاقی برایم افتاده است. ولی همان‌طور که گفتم وعده و وعیدهای او مبنی بر ازدواج من را در آن مقطع وادار به سکوت کرد.

**و این سکوت منجر شد این رابط پنهانی ادامه پیدا کند؟
-بله. اتفاقا فردای همان روز که کیش بودیم، کنار ساحل قدم می‌زدیم که تلفن‌های مشکوکی به او آغاز شد. مدام تماس می‌گرفتند و می‌گفتند که چک‌هایت را به اجرا می‌گذاریم و اگر 200 میلیون تومان را پس ندهی بدبختت می‌کنیم و از این حرف‌ها. من از او پرسیدم که قضیه چیست. گفت برای تاسیس آموزشگاه گویندگی و فن بیان (که کاملا از بیخ و بن دروغ بود) به صورت قسطی لوازم و تجهیزات خریده‌ام و در ازاء آن چک داده‌ام. الان هم نمی‌توانم مبلغ چک‌ها را تامین کنم. الان هم قصد دارند چک‌هایم را به اجرا بگذارند. اگر این اتفاق بیافتد، من مجبورم به سرعت از ایران بروم. چون کشورهای عربی برای برنامه‌سازی به من دعوت‌نامه داده‌اند و من می‌توانم با پیش قسطی که از آنها می‌گیرم، قرض‌هایم را پس بدهم. الان که فکر می‌کنم، احساس می‌کنم همه این موارد از پیش طراحی شده بود. او به من گفت که اگر این اتفاق بیفتد، آن موقع تو باید دو سال دیگر صبر کنی تا ما بتوانیم با هم ازدواج کنیم. چون من باید این مبلغ را تهیه کنم و اگر موفق نشوم، آن وقت به زندان می‌افتم.

**در این فاصله متوجه نشدید که این فرد همسر و فرزندانی دارد؟
-به هیچ وجه. جالب اینجا بود که اگر من ساعت 12 و یا یک شب هم با او تماس می‌گرفتم راحت جواب می‌داد و تلفنی حرف می‌زد. هر موقع شب که بود، پیامک می‌داد. شما اگر بودید، شک می‌کردید؟

**در این مدت شما کنجکاو نشدید که درباره این فرد و یا خانواده‌اش، اطلاعات بیشتری به دست بیاورید؟ فکر می‌کنم با یک جستجوی کوچک در موتورهای جستجوی اینترنتی، پیشینه این فرد که از مشهوریت بالایی برخوردار است، مشخص می‌شد و شما هم می‌فهمیدید که او ازدواج کرده و همسر و فرزندانی دارد.
-اتفاقا من این کار را کردم. ولی در اینترنت هیچ اطلاعات شخصی و خانوادگی از این فرد تا همین چند ماه پیش وجود نداشت. تا مرداد امسال که من از او شکایت کردم. پس از آن بود که مصاحبه‌ای کرد و عکسش به همراه خانواده روی جلد یک مجله‌ای چاپ شد.

**حتی کسی هم در اطرافت نبود که از طریق او بتوانی اطلاعاتی از این فرد بدست بیاوری؟
-خیر. چون او مدام به من می‌گفت به خاطر آبروی من به کسی نگو که ما با هم رابطه داریم. من هم به خاطر تعهد بسیاری که به او داشتم، سکوت کرده بودم. ضمن اینکه او آدم قابل اعتماد جامعه بود و من در این فاصله برای مادر و خواهر او وقت دکتر گرفتم.

**خوب او شما را با چه عنوانی به مادر و خواهر خود معرفی کرده بود؟
-نمی‌دانم. اما هرچه بود آنها می‌دیدند که ما با هم خیلی صمیمی هستیم. ولی هیچ وقت اعتراضی نمی‌کردند و حتی نگفتند که او زن و بچه دارد.

**خوب ماجرای چک‌ها به کجا کشید؟
-او سر این چک‌ها من را حسابی به هول و ولا انداخت تا جای که از طریق یک موسسه مالی و اعتباری توانستم برایش 100 میلیون تومان وام بگیرم. سندی که او گذاشت ارزش 70 میلیون تومان داشت درحالی که باید سندی به مبلغ 110 میلیون تومان گرو می‌گذاشت. وثیقه بعدی را من 40 میلیون تومان سفته دادم تا او بتواند وام 100 میلیون تومانی‌ خود را بگیرد. مدیران آن موسسه هم فکر می‌کردند که ما زن و شوهر هستیم. تا اینکه 5 روز پس از دریافت وام، این مجری معروف به من اعلام کرد که همسر و فرزند دارد.

**شما دقیقا چه مدت نمی‌دانستید که متاهل است؟
-دقیقا چهار ماه.

**در این فاصله چند بار به مسافرت رفتید؟
-یک بار کیش، یک بار اصفهان و دو بار هم به مشهد رفتیم. بقیه اوقات هم به دفترش می‌رفتیم. دفتر او همیشه خالی بود و یک اتاقش را مبله کرده بود. البته من هم به عنوان همسرش معرفی می‌کرد و خیلی جاها من را به عنوان همسرش می‌شناسند.

**خودش به شما گفت متاهل است یا خودتان متوجه شدید؟
-درست 5 روز پس از دریافت وام 100 میلیون تومانی بود که گفت همسر دارد.

**خوب آن زمان چرا اقدامی نکردید؟
-با او برخورد بدی کردم. آن زمان تصمیم گرفتم که بی دردسر و بی‌سر و صدا ترکش کنم و بروم دنبال زندگی خودم. ولی نگذاشت. او باز هم مرا با چرب زبانی فریب داد. می‌گفت بمون برای من مثل بارون واسه جنگل یا موندنت خواسته تو نیست و نیاز منه و … گفت که این کار را با تو کردم که با من بمانی. اگر من این مسائل را از همان ابتدا با تو درمیان می‌گذاشتم، تو تا لحظه طلاق من دست نگه نمی‌داشتی و می‌رفتی. نمی‌ماندی.

**پس بعد از اینکه متوجه شدی متاهل است، باز هم همان روال سابق را پیش گرفتی؟
-نه. خیلی تلاش کردم که تکلیف این ماجرا را روشن کند. تااینکه او تهدید کرد که از من سفته دارد.

**یعنی دیگر حاضر به سازش با او نشدی؟
-اول خیلی تلاش کردم. ولی اواسطش دیگر این ماجرا برای خود من هم عادی شده بود. در شرایطی بودم که می‌گفتم ایراد ندارد، حتی با زن و بچه فقط بیاید و من را عقد کند و اسمش در شناسنامه‌ام بیاید تا آبروی رفته‌ام را بخرم. فوقش بعدا می‌گفتم او زن داشته و من نمی‌دانستم و بعد از اینکه فهمیده‌ام، جدا شده‌ام. آخرهایش به این مرحله رسیده بودم.

**ضمانت وام چه شد؟
-با هزار بدبختی وام را تسویه کرد اما سفته‌های من را نگه داشت و آنها را پس نداد. هنوز هم که هنوز است دستش است. چهارشنبه سوری سال گذشته بود که او من را مجبور کرد به مادرم بگویم که زنگ بزند و برای شام او و خانواده‌اش را دعوت کند تا به خانه‌مان بیایند.

**پدر و مادرت از رابطه تو با این فرد خبر داشتند؟
-نه. فکر می‌کردند ارتباط دوستانه‌ و نوعی همکاری بین ما وجود دارد. چون من در یک جایی تدریس زبان می‌کردم که اتفاقا او هم همان‌جا کلاس‌های فن بیان داشت. مادرم هم با اکراه تماس گرفت و آنها را دعوت کرد. در حقیقت او می‌خواست من یک جورهایی مطمئن شوم که رابطه خوبی با همسرش ندارد و می‌خواهد طلاقش بدهد.

**خوب تو متوجه این نکته شدی؟
-آنها رابطه خیلی معمولی با هم داشتند و من هم متوجه اختلافی بین آنها نشدم. البته در ادامه من رابطه کج دار و مریزی داشتم تا فقط بتوانم سفته‌هایم را از او بگیرم.

**چون موفق به گرفتن سفته‌هایت نشدی، اقدام به طرح شکایت کردی؟
-نه. سال 89 برای اولین بار از او شکایت کردم. برای اینکه این آقا را با یک خانم دیگر در فرودگاه مهرآباد دیدم. مهر سال 89 که اصفهان بودم، تلفن‌های مشکوک یک خانم را احساس می‌کردم که وقتی از او می‌پرسیدم، می‌گفت خواهرم است. تا اینکه در بهمن سال 89 در فرودگاه مهرآباد وقت مسافرت رفتن با هم آنها را دیدم.

**وقتی آنها را دیدی چه عکس العملی نشان دادی؟
-با هم درگیر شدیم. کار به زد و خورد کشید. آن خانم فرار کرد و او هم به مسافرت نرفت.

**شما از کجا متوجه شدید که آنها با هم قصد دارند به سفر بروند؟
-برای اینکه او گواهینامه نداشت. هرجا می‌خواست برود، من او را می‌بردم. آن روز او به من پیامک داد که برای اجرای برنامه به مسافرت می‌روم. من تعجب کردم. چون هر وقت برای اجرای برنامه می‌رفت، من شب قبل برایش چمدانی پر از میوه، شیرینی و تنقلات می‌بستم تا با خود ببرد. از این کار او تعجب کردم و همین موضوع باعث شد تا به سرعت به فرودگاه بروم. وقتی رفتم او را دیدم که با این خانم گوشه‌ای نشسته‌اند و همان جا کار به کتک‌کاری کشید. به او گفتم تو همسرت بود، این بلا را هم سر من آوردی که با تو بمانم. پس این خانم دیگر کیست؟ او هم پاسخ داد که این زن دو سال قبل‌تر از تو بوده است.

**شما این ماجرا را در دادگاه هم عنوان کرده‌اید؟
-بله.

**این خانم هم به دادگاه احضار شده‌ تا رابطه‌اش با این فرد را تائید یا تکذیب کند؟
-متاسفانه خیر . اما بالاخره در روز رسیدگی به شکایت بی اساس این خانم از من به اتهام مزاحم تلفنی حتما ایشان را خواهم دید و مطالب را باز خواهیم کرد .

**خوب این رابطه چرا بعد از دعوا و کتک‌کاری باز هم ادامه پیدا کرد؟
-من ابتدا او را تهدید کردم که تمام وقایع را به همسرت می‌گویم. او از ترسش سریع به خانه رفته بود و به خانمش گفته بود که دختری هست که مدام مزاحم من می‌شود و عاشق من است و مدام برایم مزاحمت ایجاد می‌کند و وصله به من می‌چسباند. من خانه بودم. ساعت 6 بعد از ظهر بود که زنگ خانه‌مان را زدند. دیدم همسر این آقاست و جلوی همسایه‌ها داد و بی‌داد کرد و آبروریزی راه انداخت. او مدام به پدرم می‌گفت دختر تو مزاحم زندگی ما می‌شود. این خانم تا جایی که می‌توانست من را کتک زد. دندانم را شکست، انگشتم را هم شکست. همسایه‌ها با پلیس تماس گرفتند و ما شکایت کردیم و پرونده به دادسرا رفت. در آن مقطع این مجری به دست و پای ما افتاد و التماس می‌کرد که رضایت بدهیم. پدرم هم به خاطر فرزندان این آقا رضایت داد.

**خانواده‌ات آن موقع در جریان بودند؟
-آن موقع بود که تازه به بخش‌هایی از رابطه ما پی بردند.

**زمانی که رضایت دادی سفته‌هایت را پس نگرفتی؟ حداقل با این شرط جلو بروی و بعد از گرفتن آنها ماجرا را فیصله بدهی؟
-راستش آن موقع اصلا بحث سفته‌ها مطرح نشد. ولی باز هم به من وعده و وعید داد. گفت من تو را عقد می‌کنم و این آبروریزی را جمع می‌کنم. با این وعده‌ها دوباره من را معلق نگه داشت. این رابطه به امیدی که روزی او مرا عقد می‌کند، ادامه داشت و دائم هم مرا همسر خود می‌دانست. تا اینکه متوجه شدم این آقا همچنان با این خانم که نفر سوم به حساب می‌آمد، رابطه بسیار نزدیکی دارد.

**پس رابطه با نفر سوم منجر به شکایت شما شد؟
-دلایل متعددی دارد. یک اینکه این آقا شماره تلفن دختر عمه و همسر برادرم را از گوشی من برداشته و با او تماس گرفته و گفته که من برای این آقا مزاحمت ایجاد می‌کنم. همش سر کوچه‌شان ایستاده‌ام. دوم اینکه خانم سومی که با این مجری ارتباط دارد، برای من احضاریه فرستاده و از من به جرم مزاحمت تلفنی از طریق تلفن‌ عمومی‌های سطح شهر و تهدید با سلاح گرم شکایت کرده است. در حالی که این زن اصلا من را نمی‌شناخت و تنها کسی که می‌توانست از من اطلاعی به این زن داده باشد، همین مجری معروف بود. تلفن‌های پدر و برادران این زن نیز به خانواده ما یکی دیگر از دلایل است. همین موارد باعث شد تا به سیم آخر بزنم و فکر 40 میلیون سفته را از ذهنم بیرون کنم و از این آقا شکایت کنم. شکایت سال 89 را به زور پس گرفت ولی این شکایت دیگر رضایتی ندارد و تا آخر ایستاده‌ام. دلیلش هم شکایت این خانم از من بود. در حال حاضر هم وثیقه 50 میلیون تومانی برایش صادر شده است. او به جای اینکه از من عذرخواهی کند، مرا تهدید می‌کند و به عناوین مختلف از من شکایت می‌کند. من تا به حال سکوت کرده بودم و بعد از 5 ماه با توجه به انتشار اخبار دروغ در رسانه‌های مختلف اقدام به مصاحبه کردم. این فرد چون مدام از من شکایت می‌کرد، پدرم به عنوان ولی قانونی‌ام شکایت کرده است.

**پدر و مادرت چه زمانی از آنچه برای تو اتفاق افتاده آگاه شدند؟
-مادرم از ابعاد این پرونده و عمق آن اطلاعی ندارد ولی پدرم به طور کامل در جریان ماجرا است.

**واکنش پدرت پس از شنیدن حقیقت ماجرا چه بود؟
-خوشبختانه پدرم خیلی خوب با من رفتار کرد. او در تمام این مدت پشتوانه من بود.البته از لحاظ روحی و روانی تحت فشارهای بسیاری هستم. وقتی به آنچه که بر من گذشت فکر می‌کنم، عذاب می‌کشم اما این بار پای ماجرا ایستاده‌ام و با توجه به مدارکی که در دست دارم امیدوارم به زودی به نتیجه برسم.

**اما این مجری همچنان زنده برنامه دارد، با توجه به حساسیت‌های حراست سازمان صداوسیما به نظر می‌رسد که این مجری با توجه به چنین شرایطی ممنوع‌التصویر شود، کما اینکه داشته‌ایم مجریانی که به خاطر استفاده از کلمات و ادبیات خاصی در تلویزیون ممنوع‌التصویر شده‌اند، چه رسد به پرونده‌هایی نظیر این.
-من نمی‌دانم که تصمیمات تلویزیون بر چه اساسی گرفته می‌شود، شاید برخی مدیران تلویزیون قصد دارند از این طریق و به طور غیر مستقیم بر روند پرونده تاثیر بگذارند. اما حال که حکم دادگاخ صادر شده است ،انتظار داریم تصمیم قاطع تری در این رابطه گرفته شود .

**یعنی وقتی مطمئن شدید که دیگر ازدواجی صورت نخواهد گرفت، در شکایت و پیگیری آن مصمم شدید؟
-من امید به ازدواج داشتم، ولی وقتی متوجه شدم که این آقا با خانم سوم رابطه نزدیکی دارد و به همین زودی‌ها می‌خواهد با او ازدواج کند، ناامید شدم و پای شکایتم هم ایستاده‌ام.

**الان چه حسی داری؟
-فکر می‌کنم که تمام اقدامات این فرد از روی حساب و کتاب بود و از پیش می‌دانست که دارد چکار می‌کند.

**اگر زمان به عقب برگردد، چه میکنید؟
-قطعا دیگر این ماجرا تکرار نخواهد شد. آن موقع احساسی برخورد کردم.

**اما در بعضی از سایتها نوشته بودند که شما رضایت دادی و این مجری تبرئه شده است ؟!!
اصلا اینطور نیست . متاسفانه پرونده شکایت من از این مجری همزمان با شکایت رسانه ای دیگری از این مجری بود که در دادگاه فرهنگ و رسانه بررسی میشد که شنیده ام بسته شده است . این مجری هم که انگشت تردید زیادی را رو به خود دیده بود از این مطلب سو استفاده کرده و با یکی از خبرگزاریها مصاحبه کرده بود . در صورتیکه من هیچگاه از شکایت خود صرف نظر نکرده بودم . و بیشتر قصد جو سازی داشت این اقا.

**بر طبق رای صدره دادگاه کیفری استان این مجری به 80 ضربه شلاق محکوم شده. نظر شما چیست ؟ایا امکان رضایت از جانب شما هست ؟
خیر !تحت هیچ شرایط رضایت نخواهم داد . اول به خاطر توهین هایی که این فرز و همسرش به من و خانواده ام کردند و بعد به خاطر تهمتهای مختلفی که به من زده است و من نسبت به این حکم اعتراض دارم و احساس میکنم مماشاتی در این پرونده صورت گرفته است . چون با وجود مدارکی که من به دادگاه ارائه دادم حکم بسیار سبکی برای ایشان صادر شده است . البته هنوز به شکایت پدر من بر علیه این مجری رسیدگی نشده. من از حکم صادره دادگاه کیفری استان راضی نیستم و حتما اعتراض خواهم داد.

**حرف آخر؟
-برخی موارد با من برخوردهایی شد که از این فرد اسم برده‌ام، اما من هیچ حرفی نزده‌ام و نامی هم نبرده‌ام. اگر اخباری منتشر شده و در آن تاکید شده که مجری معروف تلویزیون است، به من ربطی ندارد. چون او شغلش این بود و من در این باره جایی اظهار نظر نکرده‌ام. قصد هم نداشته‌ام صداوسیما زیر سوال برود. خلاف این آدم ربطی به صداوسیما ندارد.

عصر خبر


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ