به گزارش پرشین وی به نقل از فرهنگ، عقرب سیاه سرانجام بامداد روز سه شنبه قرار است به دار مجازات آویخته شود؛ عقرب سیاه سال 1387 و پس از تلاش برای ربودن یک زن توسط پلیس در جنوب تهران دستگیر شد و اواخر سال 1389 به اتهام آزار و اذیت و سرقت اموال 30 زن و دختر جوان در دادگاه محاکمه شد. او در محاکمه اول به اعدام محکوم شد و در محاکمه دوم تبرئه گردید. تبرئه او باعث ایجاد بحثهای اعتراضآمیز در میان رسانههای اجتماعی شد و قربانیان هم نسبت به نقض حکم اعدام توسط دیوانعالی کشور، اعتراض کردند. این مسئله حتی باعث اعتراض رئیس قوه قضائیه به حکم شد. وی در سومین محاکمه در بهمن 1390 به اعدام محکوم شد. در چه تاریخی و در چه محلی طعمه عقرب سیاه شدید؟ به درستی تاریخ دقیق این حادثه خاطرم نیست اما 6 سال پیش زمستان بود که در روزی که به شدت برف باریده بود طعمه این فرد کثیف شدم. واقعه را برایمان شرح دهید؟ بعد چه شد؟ پس از چند دقیقه این فرد به سمت عقب برگشت و یک سینی خرما را به سمت من گرفت و به من تعارف کرد من هم عزادار فوت یکی از اقوام بودم و به همین دلیل برای احساس همدردی با این فرد یکی از خرماها را برداشته و خوردم. پس از آنکه فاتحه را قرائت کردم شروع به خوردن خرما کردم و پس از تنها چند لحظه کوتاه همه چیز دور سرم گشت و دیگر هیچ چیزی متوجه نبودم. هیچ چیزی را متوجه نمیشدید؟ چرا به طور کامل هنوز به خواب نرفته بودم و هنوز روشنی هوا را میتوانستم احساس کنم. بعد از آن خاطرتان هست چه شد؟ عقرب سیاه خودرو را به گوشه اتوبان هدایت کرد و از ماشین پیاده شد و با یک وسیله که بعداً متوجه شدم به آن شوکر میگویند چندین بار به بدن من زد و دیگر از آنجا به بعد چیزی خاطرم نماند تا بالای تپه سردی که در فشافویه وجود داشت. چه طور شد که بیدار شدید؟ نمیدانم چقدر زمان گذشته بود زیرا ساعتم را از دستم باز کرده بود اما به محض آنکه به هوش آمدم دیدم روی تپهای به صورت دراز کش رها شدهام و عقرب سیاه در حال زدن ضربه با سنگ به گیجگاهم است. عکس العمل شما چه بود؟ بدنم هیچ گونه احساسی نداشت تنها گریه میکردم از اینکه چرا لباسی بر تن ندارم حتی نمیتوانستم خودم را تکان بدهم. نمیتوانستم فریاد بزنم. از او پرسیدم چرا این کار را میکند و مدعی شد من صورت وی را دیدهام و باید بمیرم تا او شناسایی نشود. فقط شما را با سنگ میزد یا نه؟ نه فقط سنگ نبود بدنم بی حس بود اما متوجه شدم که با یک پیچگوشتی دارد بدنم مرا سوراخ میکند تمام بدنم غرق در خون شده بود. بعد از آن چه شد؟ سرم داد و هوار کرد و از من خواست تا روش کشتنم را انتخاب کنم گفت یا باید مرا زنده زنده دفن کند یا اینکه من را زیر چرخهای خودروی پرایدش له کند. به او گفتم من طاقت زجر کشیدن ندارم مرا خفه کن اما از تو یک درخواست دارم. چه چیزی از عقرب سیاه میخواستید؟ به او گفتم داخل کیفم یک قرآن است و عکس پسرم تورو خدا قرآن را به من بده و اجازه بده با عکس پسرم وداع کنم اما او قرآن را به صورت من کوباند و عکس پسرم را هم پاره کرد و در قبری که برای من کنده بود ریخت. عقرب سیاه دست و پای شما را بسته بود؟ بله عقرب سیاه دستان مرا از پشت بسته بود مانند متهمانی که از پشت سر به آنها دست بند زده میشود. پایتان را هم بسته بود؟ بله پاهایم را با شال و روسری سرم بسته بود و اجازه هیچ گونه تکان خوردنی را به من نمیداد.
عقرب سیاه شروع کرد به فشار دادن گلوی من و مرا خفه کرد. شما متوجه شدید؟ باورتان نمیشود اما بالای سر جنازه خودم ایستاده بودم و داشتم میدیدم که گلویم را دارد فشار میدهد اما هیچ کاری از دستم بر نمیآمد. چگونه نجات پیدا کردید؟ نمی دانم چقدر از زمانی که مرا خفه کرده بود گذشته بود اما به هوش آمدم و خودم را به پایین تپه برفی و سنگی کشاندم و رسیدم لب جاده اصلی.
بله دقیقاً همانجا بود که یک راننده کامیون ایستاد و پتویی که در داخل خودروی خود داشت را به دور من پیچید و بعد از آن هم با مأموران پلیس و اورژانس تماس گرفت. چگونه خانوادهتان از موضوع با خبر شدند؟ بعد از آنکه حالم بهتر شد شماره خانوادهام را به مأموران پلیس دادم اما آنقدر از سوی عقرب سیاه شکنجه شده بودم که خانوادهام با دیدنم مرا نشناخته بودند و مدعی شده بودند من دخترشان نیستم. شما در دستگیری عقرب سیاه موثر بودید بفرمایید چگونه این کار را انجام دادید؟ من در دستگیری وی موثر نبودم بلکه در شناسایی منجر به دستگیری وی نقش داشتم. ماجرا از چه قرار بود؟ من با توجه به دیدن چهره وی توانستم از او چهره نگاری کنم و همین امر باعث شد ابتدا مرد جوانی در اصفهان شناسایی شده و دستگیر شود و بعد از آن هم عقرب سیاه بر اساس همان چهرهنگاری یک سال و نیم بعد دستگیر شد. شنیدهایم که عقرب سیاه در طول این سالها طعمههای خود را تهدید کرده موضوع از چه قرار است آیا صحت دارد؟ بله عقرب سیاه بیشتر موارد از زندان رجایی شهر به من و مابقی زنانی که طعمه وی بودهاند تماس میگیرد و مدعی میشود اگر به دادگاه برویم و بر علیه او شهادت بدهیم ما را خواهد کشت. موضوع تهدیدها را برایمان تعریف کنید؟
شما به او چه گفتید؟ به او گفتم حتی اگر قاری قرآن هم شده باشی باید اعدام شوی زیرا تو وحشی هستی. برخورد عقرب سیاه چه بود؟ به محض آنکه به او گفتم باید بمیری لحن وی تغییر کرد و شروع کرد مرا تهدید کرد و مدعی شد میداند اسم فرزندم چیست و حتی در کدام مدرسه درس میخواند. این اطلاعات را از کجا به دست آورده بود؟ نمیدانم اطلاعات شخصی من و 30 زن دیگر را چگونه به دست آورده است اما هربار با همین اطلاعات ما را تهدید کرده است. شما بعد از آنکه متوجه شدید از پسرتان خبر دارد چه کاری کردید؟ به سرعت خانهام را تغییر دادم و مدرسه فرزندم را نیز تغییر دادم. تهدیدهایش متوقف شد؟ نه بار دیگر با من تماس گرفت و مدعی شد "خیال کردی اگر مدرسه فرزندت را تغییر بدهی یا خانهات را جا به جا کنی من نمیتوانم پیدایت کنم " به شدت ترسیده بودم اما دیگر نمیدانستم باید چه کنم.
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
عکس محمدرضا مهقانی در آذر ماه93
کریمی:عادت ندارم نان حرام سر سفرهام ببرم
مدیریت برق بندرترکمن
سلیمی در نطق میاندستور: حذف شعار مرگ بر آمریکا کشیدن صندلی از ز
ثروتی خطاب به مسئولان خراسان شمالی: پروژه راهآهن گرگان-بجنورد- م
موسوی در اخطار قانون اساسی: رقم تعرفه برق باید مشخص باشد
قاضی پور در اخطار قانون اساسی مخابرات روستایی باید بررسی شود
گزارش تصویری/ صحن علنی مجلس روز چهارشنبه 15 آبانماه
پیام تسلیت فراکسیون زنان و خانواده در پی درگذشت حبیبالله عسگراول
[عناوین آرشیوشده]