همزمان با سخنرانی رییس جمهور در سازمان ملل، جوانفکر بازداشت شد
علی اکبر جوانفکر ، مشاور مطبوعاتی رییس جمهوری، سرپرست موسسه فرهنگی - مطبوعاتی ایران و مدیرعامل خبرگزاری جمهوری اسلامی ساعت 18 و 30 دقیقه چهارشنبه و همزمان با آغاز سخنان محمود احمدی نژاد رییس جمهوری اسلامی ایران در مجمع عمومی سازمان ملل متحد ازسوی دادستانی استان تهران بازداشت شد.
به گزارش شبکه ایران دادگاه کیفری استان تهران در 25آبان سال گذشته ،جوانفکر را به تحمل شش ماه حبس تعزیری به اتهام نشر مطالب خلاف موازین اسلامی و شش ماه حبس تعزیری دیگر به اتهام انتشار مطالب خلاف عفت عمومی محکوم کرده بود.
این دادگاه مدیرعامل خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) را از هرگونه اشتغال و فعالیت مطبوعاتی در هررده و سمتی اعم از دولتی و یاخصوصی به مدت سه سال محروم کرده بود.
اما سه ماه بعد شعبه 32 دیوان عالی کشور با نقض حکم دادگاه کیفری تهران در مورد پرونده اتهامی نشریه خاتون (روزنامه ایران) یک فقره مجازات شش ماه حبس تعزیری علیه علی اکبر جوانفکر را حذف و شش ماه حبس تعزیری دیگر علیه وی را قطعی کرد.
دادگاه کیفری تهران درحکم خود جوانفکر را به چند جرم محکوم کرده بود اما دیوان عالی کشور آن را نقض وتمامی موارد اتهامی را یک جرم تلقی و برای آن یک مجازات تعیین کرده است.
پیشتر جوانفکر اعمال ماده 18 قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب برای اعتراض به رای محکومیت حبس 6 ماهه اش را خواستار شده بود.
بر پایه ماده18 ـ (اصلاحی 1385) این قانون ، آراء غیرقطعی و قابل تجدیدنظر یا فرجام همان است که در قانون آئین دادرسی ذکر گردیده، تجدیدنظر یا فرجام خواهی طبق مقررات آئین دادرسی مربوط انجام خواهدشد.
بر این اساس ، آراء قطعی دادگاههای عمومی و انقلاب، نظامی و دیوان عالی کشور جز از طریق اعاده دادرسی و اعتراض ثالث به نحوی که در قوانین مربوط مقرر گردیده قابل رسیدگی مجدد نیست مگر در مواردی که رأی به تشخیص رئیس قوه قضائیه خلاف بیّن شرع باشد که در این صورت این تشخیص به عنوان یکی از جهات اعاده دادرسی محسوب و پرونده حسب مورد به مرجع صالح برای رسیدگی ارجاع می شود.
مشاور مطبوعاتی رییس جمهوری کشورمان در جلسه اخیرشعبه 76 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست ?سیامک مدیر خراسانی? و با حضور اعضای هیات منصفه دادگاه مطبوعات( 12 شهریور) با دفاع از نوشته هایش در مطبوعات تاکید کرده است که مقالات مطابق قانون نوشته شده است.
جوانفکر به تازگی نیز از اتهام وارده از سوی سازمان بازرسی کل کشور تبرئه شده است.
توقیف روزنامه شرق به دلیل انتشار کاریکاتور در دستور کار هیئت نظارت قرار می گیرد
انتشار گسترده این کاریکاتور در رسانههای بیگانه نشان از یک هماهنگی در این مسأله داشت و ما متأسفیم که این کار توسط یک نشریه داخلی انجام شده است
توقیف روزنامه شرق به دلیل انتشار کاریکاتور زشتی در هفته دفاع مقدس، در اولین جلسه فوقالعاده هیئت نظارت بر مطبوعات در دستور کار قرار می گیرد .
سیدمحمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در حاشیه جلسه هیئتدولت و در جمع خبرنگاران با اشاره به انتشار کاریکاتوری در شماره روز گذشته روزنامه شرق گفت: متأسفانه ما در هفته دفاع مقدس شاهد انتشار این کاریکاتور زشت بودیم که به نوعی توهین به آنها محسوب میشد.
وی افزود:انتشار گسترده این کاریکاتور در رسانههای بیگانه نشان از یک هماهنگی در این مسأله داشت و ما متأسفیم که این کار توسط یک نشریه داخلی انجام شده است.
حسینی در ادامه تصریح کرد: بلافاصله پس از مشخص شدن این موضوع ما اخطار کتبی به این روزنامه دادیم و قرار شد تا با تشکیل جلسه فوقالعاده هیئت نظارت بر مطبوعات این مسئله بررسی شود و نظر ما توقیف این نشریه است.
وی افزود:ما موضوع را به دادستانی اعلام کردهایم و مدعیالعموم نیز به طور مستقل میتواند وارد عمل شود.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره تحریم جایزه اسکار از سوی سینماگران ایرانی گفت:این مسألهای بود که در جشنواره فیلم مقاومت اعلام شد اما انعکاس چندانی در رسانههای داخلی نداشت.
سوره اختصاصی امام حسین (ْع ) در قرآن
امام صادق(علیه السلام) فرمود: «سوره فجر را در نمازهای واجب و نیز نماز مستحب خود بخوانید؛ چرا که این سوره، سوره حسین بن علی است.»
پس از این کلام امام صادق و تحریض و تشویق مخاطبین به خواندن سوره فجر در نمازهایشان با این کلام زیبا و دلنشین و همراه با دعای «وارغبوا فیها رحمکم الله»؛ از سرشوق و رغبت به این امر اقدام نمایید. خداوند شما را مورد رحمت و لطف قرار دهد، یکی از اشخاص حاضر در مجلس سؤالی می نماید ـ که چه بسا سؤال بسیاری از ماها نیز باشد؛ سؤال می کند:
امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه میفرماید: این آیه درباره حسین بن علی ـ علیهما السّلام ـ است؛ چرا که آن بزرگوار صاحب نفس مطمئنه بود و از خدا راضی بود و خدا نیز از او راضی بود، و یاران آن بزرگوار از خاندان محمد(صلی الله علیه وآله) از خداوند راضی بودند و خداوند نیز از آنها راضی بود، و این سوره فقط درباره حسین بن علی و شیعیان او و شیعیان آل محمد(صلی الله علیه وآله) میباشد.
چگونه این سوره، سوره اختصاصی حسین بن علی شد؟
امام صادق(علیه السلام) فرمود: شما مگر این بخش از آیه و کلام خداوند را نشنیده اید که میفرماید: «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی»انما یعنی الحسین بن علی ـ علیهما السّلام ـ فهو ذو النفس المطمئنه الراضیه المرضیه و اصحابه من آل محمد ـ صلوات الله علیهم ـ الرضوان عن الله یوم القیامه و هو راض عنهم، و هذه السوره فی الحسین بن علی و شیعته و شیعه آل محمد خاصه، امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه میفرماید: این آیه درباره حسین بن علی ـ علیهماالسّلام ـ است؛ چرا که آن بزرگوار صاحب نفس مطمئنه بود و از خدا راضی بود و خدا نیز از او راضی بود، و یاران آن بزرگوار از خاندان محمد(صلی الله علیه و آله) از خداوند راضی بودند و خداوند نیز از آنها راضی بود، و این سوره فقط درباره حسین بن علی و شیعیان او و شیعیان آل محمد(صلی الله علیه وآله) میباشد.
و در پایان روایت، امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: من ادمن قراءه الفجر کان مع الحسین فی درجته فی الجنه، ان الله عزیز حکیم، هر کس در خواندن سوره فجر مداومت داشته باشد، با امام حسین در درجه اش در بهشت خواهد بود، به درستی که خداوند بر هر چیز توانا و به هر امری دانا است.[1]
در روایت دیگری که از ابوبصیر از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است، امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه» الآیه یعنی الحسین ابن علی ـ علیهما السّلام ـ[2] مراد از «نفس المطمئنه» که از خداوند راضی و خداوند نیز از او راضی است، حسین بن علی(علیه السلام) است در این آیات، کلمه «نفس المطمئنه» نقش کلیدی و محوری دارد به طوری که فهم معنای آیه تا حدود زیادی به روشن شدن معنای این واژه بستگی دارد، و چه بسا وجود این کلمه در این آیه موجب تفسیر و بیان شأن نزول آیه، درباره حسین بن علی(علیه السلام) گردیده است، و آن حضرت مصداق اتم و اکمل آن به حساب آمده است.
سؤالی که در اینجا میتواند مطرح شود این است که چه امری باعث این تقریب و تقارن گردیده است؟
چرا حسین بن علی(علیهماالسلام) از میان معصومین ـ علیهم السّلام ـ به عنوان مصداق این آیه معرفی گردیده است؟
در پاسخ باید گفت: با توجّه به آنچه که در تاریخ عاشورا به فراوانی نقل گردیده است که از یک سو برای حادثه عظیم عاشورا، هیچ واقعه و حادثه ای به عنوان نظیر و مانند و شبیه سراغ نداریم، و مصیبت بزرگی که در این رویداد عظیم تاریخی بر خاندان عصمت و طهارت ـ علیهم السلام ـ وارد گردید، در تاریخ نمونه دیگری ندارد، و از دیگر سو، قربانی بزرگ این حادثه حضرت سیدالشهداء ـ علیهم السلام ـ بود که در سهمگین ترین حالات و لحظات و شکننده ترین ماجراهای این حادثه، در نهایت اطمینان و آرامش نفس بود، به طوری که در روایت راویان شاهد حادثه آمده است که هر چه این حادثه به پایان خود که شهادت حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) بود نزدیک تر می شد، چهره دلربای امام، زیباتر و برافروخته تر میشد، و برای لقای پروردگار آماده تر.
از اتفاقات سهمگین و تزلزل آفرین آن حادثه در چهره امام، ذرهای سستی و ضعف و یا بیصبری و جزع و شکوه دیده نشد و در عوض در این ماجرا از ابتدا تا انتها میزان تسلیم و صبر آن حضرت که ناشی از اطمینان و آرامش نفس بود، افزوده تر میشد. و این جمله آخر آن حضرت در لحظات پایانی عمر شریفش شنیدنی و زیباست: صبراً علی قضائک یا ربّ لا اله سواک یا غیاث المستغیثین، مالی ربّ سواک و لا معبود غیرک، صبراًعلی حکمک، بر قضای تو شکیبا هستم! پروردگارا! معبودی جز تو نیست، ای پناه بیپناهان! من غیر از تو پروردگار و معبودی ندارم، برخواست و اراده تو شکیبا هستم.[3]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
ـ تفسیر قمی تألیف علی بن ابراهیم قمی، ج2، ص 422.
پی نوشت ها :
[1] . بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، بیتا، ج 4، ص 461؛ و بحارالانوار، ج 24، ص 93 و ج 44، ص 218.
[2] . حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 577؛ و بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 460؛ و بحارالانوار، ج 24، ص 350؛ و تفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمی، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، 1414 ق، ج 2، ص 422.
[3] . موسوعه کلمات الامام الحسین(علیه السلام)، ص 510.
زهرا سلام الله علیها یکى از علل آفرینش
زهرا سلام الله علیها یکى از علل آفرینش
در این موضوع اخبار بسیارى از فریقین (شیعه و سنى ) روایت شده است که به موجب آنها ثابت مى شود، حضرت صدیقه سلام الله علیها سبب آفرینش (عالم ) بوده است ، همانگونه که پدربزرگوارش ، امیرالمؤ منین و حسنین سلام الله علیهم ، علت خلقت بوده اند.
ما برخى از اخبار مربوط به این موضوع را در بخش اول در ذیل آیات شریفه ذکر کردیم و اینک حدیثى در اثبات این مطلب ، که راوى آن ((ابوهریزه )) است :
((قال رسول صلى الله علیه و اله : لما خلق الله تعالى آدم اباالبشر و نفخ فیه من روحه ، التفت آدم یمنه العرش فاذا فى النور خمسة اشباح سجدا و رکعا، قال آدم : (على نبینا و آله و علیه السلام ) هل خلقت احدا من طین قبلى ؟ قال : لا یا آدم ! قال : فمن هولاء الخمسه الاشباح الذین اراهم فى هیئتى و صورتى ؟ قال : هولاء خمسة من ولدک ، لولا هم ما خلقتک ، هولاء خمسه شققت لهم خمسة اسماء من اسمائى لولا هم ما خلقت الجنة و النار، و لا العرش ، ولا الکرسى ، ولا السماء و لا الارض و لا الملائکة ، و لا الانس ، و لا الجن .
فانا المحمود، و هذا محمد، و اناالعالى و هذا على ، و انا الفاطر وهذه فاطمة .
و انا الاحسان و هذالحسن ، و اناالمحسن و هذالحسن ...
الیت بعزتى ان لا یاتینى احد مثقال ذرة من خردل من بغض احدهم الا ادخله نارى ، ولا ابالى یا آدم ، هولاء صفوتى بهم انجیهم و بهم اهلکهم فاذا کان للک الى حاجة فبهولاء توسل ))
((رسول خدا(ص ) فرمود: هنگامى که خداى تعالى حضرت آدم ابوالبشر را آفرید و از روح خود در او بدمید، آدم (ع ) به جانب راست عرش نظر افکند، آنجا پنج شبح غرقه در نور به حال سجده و رکوع مشاهده کرد، عرض کرد:
خدایا قبل از آفریدن من ، کسى را از خاک خلق کرده اى ؟ خطاب آمد: نه ، نیافریده ام . عرض کرد: پس این پنج شبح که آنها را در هیئت و صورت همانند خود مى بینم چه کسانى هستند؟ خداى تعالى فرمود:
این پنج تن : از نسل تو هستند، اگر آنها نبودند، ترا نمى آفریدم ، نامهاى آنان را از اسامى خود مشتق کرده ام (یعنى من خود، آنها را نامگذارى کرده ام ) اگر این پنج تن نبودند، نه بهشت و دوزخ را مى آفریدم ، نه عرش و کرسى ، نه آسمان و زمین را خلق مى کردم ، و نه فرشتگان و انس و جن را...
منم ((محمود)) و این ((محمد)) است ، منم ((عالى )) و این ((على )) است ، منم ((فاطر)) و این ((فاطمه )) است ، منم ((احسان )) و این ((حسن )) است ، و منم ((محسن )) و این ((حسین )) است .
به عزتم سوگند، هر بشرى به مقدار ذره بسیار کوچکى ، کینه و دشمنى آنها را در دل داشته باشد، او را در آتش دوزخ مى افکنم ، یا آدم ،... این پنج تن ، برگزیدگان منند، و نجات و هلاک هر کس وابسته به حب و بغضى است که نسبت به آنها دارد. یا آدم ، هر وقت از من حاجتى مى خواهى ، به آنان توسل کن .
ابو هریره مى گوید، پیامبر اکرم (ص ) در ادامه سخن فرمود:
((نحن سفینه النجاة ، من تعلق بها نجى ، و من حاد عنها هللک ، فمن کان له الى الله حاجت فلیسئل بنا اهل البیت ))
((ما (پنج تن ) کشتى نجاتیم ، هر کس با ما باشد، نجات یابد، و هر کس که از ما روگردان شود، هلاک گردد. پس هر کس حاجتى از خدا مى خواهد پس به وسیله ما اهل بیت از حضرت حق تبارک و تعالى مسئلت نماید)).
این روایت را ((شیخ الاسلام حموینى )) در ((فرائد)) - ((حافظ خوارزمى )) در ((مناقب )) - و چند تن دیگر از دانشمندان اهل سنت نقل کرده اند، همچنین دانشمندان بزرگ شیعه این حدیث شریف را روایت نموده اند، و با بررسى آن ، به طور خلاصه ، مى توان به شش مطلب ، و یا شش منقبت پى برد، که هر یک از پنج تن در آن مناقب و فضائل ، به طور یک نواخت و همردیف ، مشترک هستند.
مطلب اول : خلقت پنج تن و انوار آنان قبل از آفرینش آدم بوده است ، و غیر از روایت مذکور احادیث بسیارى نیز از فریقین (شیعه و سنى ) در این باره وارد شده است .
از حضرت رسول اکرم (ص )، نسبت به مدت زمانى که پنج تن ، قبل از آدم بوجود آمده اند روایاتى منقول است که در برخى 2000 سال و در بعضى به طور مختلف ذکر گردیده است که گمان مى رود - این ارقام تقریبى است نه قطعى .
مطلب دوم : پنج تن سبب و علت آفرینش جهان بوده اند.
مطلب سوم : اسامى آنها از نامهاى خداى تعالى مشتق شده است .
مطلب چهارم : جزاى دشمنى و کینه توزى نسبت به آنان ، سوختن در آتش قهر الهى است .
مطلب پنجم : پنج تن ، برگزیدگان حضرت حق تبارک و تعالى هستند، و هلاک و نجات هر بشرى ، وابسته به حب و بغضى است که نسبت به آنها دارد.
مطلب ششم : هنگام حاجت خواستن از خداى تعالى باید آنها را وسیله استجابت دعا قرار داد و به آنها متوسل شد.
با توجه به این شش مطلب که بیان شد، اگر اشخاصى واجد این شش منقبت بوده باشند، مى توان معتقد بود و یقین کرد که آنها یک بشر عادى نیستند، افرادى که خداى تعالى از همان ابتداى خلقت به آدم ابوالبشر معرفى و نشان داده است که علت خلقت تو و اولاد تو اینها هستند، اگر حاجتى دارى باید به در خانه اینان بروى ، اینها برگزیدگان من اند، من خود اینها را نامگذارى کرده ام . بنابر آنچه گفته شد، پنج تن در شش منقبت مذکور هیچ فرقى با یکدیگر ندارند و در این مورد هیچ تفاوتى میان پیغمبر اکرم ، على ، و حسنین علیهم السلام با حضرت صدیقه سلام الله علیها وجود ندارد، همه در این مناقب یک نواخت ، هم رتبه ، و هم درجه اند. اگر چه از جهات و اعتبارات دیگر ممکن است قائل به فضلیت و برترى برخى بر بعضى باشیم ، مثلا پیامبر اکرم (ص ) منصبى دارد که دیگران ندارند.
اگر درشان پنج تن به جز این شش منقبت نبود، همردیف بودن آنها در این مناقب نشان مى دهد که هر یک از پنج تن ، از همه پیامبران ، از همه صدیقین ، از آدم تا خاتم خلاصه از جمیع مخلوقات خداى تبارک و تعالى افضل و برترند.
زیرا اگر آنها آفریده نمى شدند، این خوان رحمت ، و این سفره خلقت گسترده نمى شد هر کس که به عالم هستى پا نهاده است (یعنى هر بزرگى ، هر شریفى ، هر نبیى ، هر وصیى ، هر خلیفه اى ، هر امامى ، هر عالمى که به وجود آمده است ) در حقیقت کنار سفره رحمت آنها نشسته ، و از نعمت وجودشان برخوردار گشته ، و نان خور و پرورش یافته و عائله رحمت و برکت وجود پنج تن بوده است ، از این جهت است که حضرت سجاد سلام الله علیها در یکى از ادعیه شریفه اش که ائمه را معرفى مى کند، مى فرماید:
((نحن رحمة من استرحمک ، و غوث من استغاث بک ))
((مائیم رحمتى که مردم از تو مى طلبند، مائیم غوث و پناه کسى که از تو پناه مى جوید)) آرى ، آنان در پیش آمدها پناه ، و در طلب حوائج ملجا همه مردمند، اغلب انبیا (از آدم تا خاتم ) در هنگام مشکلات و طلب حاجت به آنان متوسل شده اند و از آبرومندى آنها در نزد خدا، حاجت روا گشته اند، آنها محترمند، معظمند، معززند، علت خلقتند برگزیدگان خدا هستند، و با توجه به اینکه پنج تن در مناقب گفته شده ، همدرجه و همردیف هستند، حضرت صدیقه سلام الله علیها نیز در این مورد کوچکترین فرقى با پدر بزرگوارش نداشته است .
10 عضو بدن که دیگر به آنها نیاز نداریم
قسمت دوم
6. استخوان دنبالچه (Coccyx the Tailbone )
استخوان دنبالچه بخش نهایی از ستون مهره میمون است که شامل سه تا پنج مهره جداگانه و یا ترکیب شده (مهره دنبالچه ای) در زیر استخوان خارجی است. در انسان و سایر پستانداران بی دم (به عنوان مثال میمون) استخوان دنبالچه باقی مانده ی دم وستیجال است، اما هنوز به طور کامل غیر قابل استفاده نیست، چرا که اتصالی برای عضلات، تاندون ها و رباط ها می سازد. علاوه بر این، به عنوان بخشی از ساختار سه رکنی تحمل کننده وزن است که به عنوان کمک در نشستن عمل می کنند. با وجود این استخوان دنبالچه ، یا tailbone ، باقی مانده ی یک دم از دست داده، است. همه پستانداران دارای یک دم در یک نقطه از تکامل خود هستند. در انسان، برای یک دوره 4 هفته ای ، در مرحله 14 تا 22 رشد جنین انسان وجود دارد. این دم در جنین انسان 31-35 روزه برجسته تر می باشد. دنبالچه که در انتهای ستون فقرات قرار گرفته است، کارکرد اصلی خود در کمک به تعادل و تحرک را از دست داده، هر چند که هنوز هم بعضی از عملکردهای ثانویه خود مانند نقطه پیوست عضلات حفظ کرده است.
7. دندان عقل (Wisdom Teeth )
معمولا هر فردی دارای 2 دندان عقل در فک بالا ،2 دندان عقل در فک پایین و در مجموع دارای 4 دندان عقل است. گاهی به دلایلی از جمله دلایل ارثی، بیماریهای دوران کودکی (کم خونی، راشیتیسم) ،عدم هماهنگی رشد استخوان فک با اندازه دندانها و … این دندانها در داخل فک نهفته میمانند. همچنین ممکن است قسمتی از تاج آنها به طور ناقص در دهان ظاهر میشود، که در این صورت به آن دندان عقل نیمه نهفته گفته میشود. عدم وجود دندان عقل یک یا چند نمونه از hypodontia است. این دندانها نقش چندانی در جویدن غذا ندارند و با توجه به مشکلاتی که ذکر شد، این دندان ممکن است توسط دندانپزشک از فک خارج شوند. البته خارج کردن بدون دلیل آن به خاطر احتمال آسیب به اعصاب توصیه نمیشود. بهترین سن برای خارج کردن دندان عقل از دهان، زیر 20 سالگی است. البته در سنین 20 تا 40 سالگی هم امکان خارج کردن آنها وجود دارد، ولی پس از 40 سالگی کشیدن دندان عقل دشوارتر میشود.
پیشینیان ما، آروارههای بزرگتری داشتند. بنابراین فضای کافی برای رویش 32 دندان وجود داشت؛ اما امروزه آروارههای ما کوچکتر شده است، درنتیجه فضای زیادی برای رویش 32 دندان وجود ندارد. پس دندان عقل معمولا نهفته میشود و از رویش طبیعی محروم میماند. در واقع از وقتی انسانهای اولیه آموختند که تکههای بزرگ مواد غذایی را با دستشان خرد کنند، ارتفاع استخوانی فک کوتاهتر و برجستگی استخوان آرواره کمتر شد. به این ترتیب در خیلی از انسانهای امروزی دندان عقل به دندانی بیکاربرد و نهفته تبدیل میشود؛ به طوری که گاهی باید به کمک روشهای جراحی خارج می گردد.
شاید انسانهای چندین نسل قبل از ما بیش از 23 تا دندان داشته اند، اما با تغییر شرایط محیطی و دگرگون شدن رژیمهای غذایی و کوچک شدن فکها، امروزه حتی جا برای 23 دندان هم در دهان باقی نمانده است. با تغییر این شرایط، دندانهایی بهنام دندانهای عقل، مظلوم و فراموش شده و گاهی بیجا و مکان ماندهاند.
8. گوش خارجی
گوش میمون ماکو (بوزینه ی دمکوتاه شبیه انسان) و بیشتر میمون های دیگر، دارای عضلاتی بسیار بیشتر از انسان است و در نتیجه دارای توانایی حرکت دادن گوش خود برای شنیدن بهتر تهدیدات بالقوه دارند. انسان و سایر نخستیان مانند شامپانزه با این وجود دارای گوشی هستند که عضلات آن به ندرت تکامل یافته اند و غیر کاربردی هستند، اما با این حال هنوز هم به اندازه کافی بزرگ می باشند تا قابل شناسایی باشند. عضلات متصل به گوش نمی تواند گوش را حرکت دهند، به هر دلیلی، دیگر نمی توان گفت که دارای هر گونه عملکرد بیولوژیکی هستند. در انسان ، تنوعی در این عضلات وجود دارد، به طوری که برخی از افراد قادر به حرکت دادن گوش خود در جهات مختلف هستند، و گفته شده است که ممکن است برای دیگران نیز در صورت تکرار و آزمایشات مکرر ممکن شود. در چنین نخستیان ناتوانی در حرکت دادن گوش عمدتا توسط توانایی در چرخش سر بر روی یک سطح افقی، جبران می شود. عملی که یکبار توسط یک ساختار تامین می شد در حال حاضر توسط ساختار دیگر جایگزین شده است. ساختار بیرونی گوش، همچنین برخی از ویژگی های وستیجال مانند برآمدگی یا دماغه در مارپیچ گوش که به عنوان برآمدگی داروین شناخته می شود، دارد. این ویژگی در حدود 10 درصد از جمعیت یافت می شود. دماغه داروین، و یا برآمدگی، ناهنجاری های جزیی موجود در اقلیت قابل توجهی از مردم است و شکل گره های غضروفی و یا برآمدگی در لبه گوش بیرونی به خود می گیرد.
9. نوک پستان مردان (Male Nipples )
نوک پستان مردان، به عنوان ساختار وستیجال ذکر می شود، و شبیه به ساختارهای وستیجال مثل بقایای استخوان های لگن بی فایده در نهنگ هستند، اما درواقع وستیجال نمی باشند چرا که آنها باقی مانده نوک سینه های های عملکردی مرد در گونه های اجدادی نیستند. نوک پستان در مردان وجود دارد زیرا پیش سازهای نوک پستان در اوایل توسعه جنین انسان، قبل از تمایز جنسی رشد می کنند. بعدها در زندگی این ساختارها به طور کامل در زنان توسعه می یابند. حضور نوک پستان در پستانداران نر معماری ژنتیکی محصول جانبی از نوک سینه ها در زنان است. پس چرا مردان نوک سینه دارند؟ زیرا زنان دارند!!!!!!!!!!!
10. رفلکس چنگ زنی کف دستی (Palmar Grasp Reflex )
رفلکس چنگ زنی کف دستی ، که درواقع یک ساختار نیست و یک رفتار وستیجال است، در بدو تولد ظاهر می شود و تا پنج یا شش ماهگی ادامه دارد. زمانی که یک شی در دست نوزاد قرار داده می شود و کف دست او را لمس می کند انگشتان دست بسته خواهند شد و آن شیء را چنگ می زنند. این گرفتن قوی اما غیر قابل پیش بینی است، هر چند که ممکن است قادر به پشتیبانی از وزن کودک باشد، آنها همچنین چنگال خود را به طور ناگهانی و بدون هشدار آزاد می کنند. حرکت معکوس می تواند با نوازش پشت یا کنار دست القا شود. رفلکس کف دست به عنوان یک رفتار وستیجال در نوزادان انسان وجود دارد. هنگام قرار دادن انگشت یا یک شیء در کف دست نوزاد، آن شیء را بطور محکم با چنگ می گیرد. برخی از نوزادان (37 درصد با توجه به مطالعه انجام شده در سال 1932) با این حرکت قادر به تحمل وزن خود از روی یک میله هستند.
10 عضو بدن که دیگر به آنها نیاز نداریم
قسمت اول
1. آپاندیس کرمی شکل (Vermiform Appendix )
آپاندیس کرم شکل قسمتی از سکوم (روده کور: بخشی از روده بزرگ) می باشد و عضوی است که برای هضم سلولز توسط اجداد انسان گیاهخوار استفاده می شده است. یک هدف بالقوه مطرح شده توسط چارلز داروین این بوده است که آپاندیس برای هضم برگ در پستانداران نخستین مورد استفاده قرار می گرفته است که ممکن است طی تکامل کارکرد خود را ازآنچه در نخستیان داشته، از دست داده باشد.
مدارک و شواهد را می توان در حیوانات گیاهخوار مانند کوآلا مشاهده کرد .سکوم کوآلا بسیار طولانی است، و میزبان باکتری های خاصی را قادر می سازد تا سلولز را تجزیه کنند. اجداد بشر ممکن است بر چنین سیستمی متکی بوده اند و در یک رژیم غذایی غنی از شاخ و برگ درختان زندگی می کردند. هنگامی که انسان ها شروع به خوردن مواد غذایی که به راحتی هضم می شدند، کرد، سکوم برای هضم کمتر لازم شد و جهش ها که قبلا زیان آور بودند دیگر در برابر آن انتخابگر نشدند. این آلل ها شایع تر شدند و سکوم به کوچک شدن خود ادامه دادند. پس از گذشت هزاران سال، سکوم که زمانی بسیار کارآمد بود، به آنچه امروز ما می بینیم، آپاندیس، تغییر یافت. ارگان های مشابه در حیوانات شبیه به انسان ، همچنان به انجام آن عمل خود ادامه دادند، در حالی که سایر حیوانات گوشتخوار به مانند انسان کارکرد آپاندیس آنها کاهش یافت. البته، برخی از تحقیقات حاکی از آن است که آپاندیس ممکن است به محافظت در برابر از دست رفتن باکتری های همزیستی که کمک به هضم غذا می کنند، می پردازد.
2. پوست مرغی (Goose Bumps یا chicken skin )
پوست مرغی که اصطلاح پزشکی آن cutis anserina می باشد ، برجستگی هایی بر روی پوست انسان در قاعده موهای بدن می باشد که بطورناخواسته هنگامی که یک فرد احساس سرما و یا تجربه احساسات قوی مانند ترس، وحشت، تحسین و یا تحریک جنسی پیدا می کند، ایجاد می شود. این فرایند نه تنها در انسان بلکه در بسیاری از پستانداران دیگر نیز رخ می دهد که نمونه بارز آن خارپشت است. هنگامی که در معرض تهدید و خطر قرار گیرد تیغه های خود را بالا می برد. پوست مرغی در صورت ظاهر نمی شود.
در واکنش به سرما،در حیوانات دارای پوشش پوست و مو، موهای سیخ شده، هوا را به منظور ایجاد یک لایه عایق به دام می اندازد. این حالت می تواند در پاسخ به خشم یا ترس نیزباشد. موهای سیخ ، به منظور ترساندن دشمن حیوان را بزرگتر به نظر می رساند.
در انسان، آن را حتی می توانید به عنوان یک واکنش به شنیدن خراش ناخن بر روی تخته سیاه ، گوش دادن به موسیقی ترسناک، و یا احساس و یا به یاد آوردن احساسات قوی و مثبت (به عنوان مثال، پس از برنده شدن در یک رویداد ورزشی) مشاهده کنید. از آنجایی که ما تنها تعداد بسیار کمی از موی بدن خود را حفظ می کنیم، رفلکس در حال حاضر هیچ سود شناخته شده ای برای ما ندارد. انسان ها نیز دارای برخی از رفتار های ذره ای و رفلکسی هستند. تشکیل این برجستگی های پوست مرغی در انسان هنگام استرس یک رفلکس وستیجال است. عملکرد خود را در اجداد انسان به منظور بالا بردن موهای بدن، و بزرگتربه نظر رسیدن هنگام مواجهه با خطر ظاهر می شد. موهای برجسته برای به دام انداختن یک لایه اضافی از هوا و گرم نگه داشتن انسان نیز استفاده می شود.
3. ماهیچه ها (Musculature )
تعدادی از عضلات در بدن انسان تصور می شود وستیجال هستند نظیر ماهیچه پشت سر که به طور معمول به عضلات گوش می پیوندد. این ماهیچه که در جمعیت های مختلف به صورت بسیار پراکنده وجود دارد – اغلب در همه مالزیایی ها ، در 56 درصد از سیاه پوستان، 50 درصد ژاپنی ها، 36 درصد از اروپاییان وجود دارد و در مردم Khoikhoi در جنوب غربی آفریقا و در ملانسیان ها (مجمع الجزایری در اقیانوس آرام، شمال استرالیا) وجود ندارد. در بسیاری از پستانداران غیر انسانی لب فوقانی و ناحیه سینوس با سبیل و یا ریش که یک عملکرد حسی انجام می دهند، همراه است. به طور مشابه عضله لونگوس پالماریس (palmaris longus ) در ساعد، ماهیچه پیرامیدالیس (pyramidalis ) درشکم و ماهیچه پلانتاریس (plantaris ) در پا بی فایده و یا وستیجال در نظر گرفته می شوند.
4. ارگان Vomeronasal
جوندگان و پستانداران دیگر سیگنال های شیمیایی به نام فرومون ترشح می کنند که حامل اطلاعات در مورد جنسیت خود و یا تولید مثل هستند و رفتار دیگران را تحت تاثیر قرار می دهند. فرومون ها توسط یک سیستم حسی تخصصی ، بنام ارگان vomeronasal (VNO )، که متشکل از یک جفت از ساختارهاست که در آستر مخاط بینی یا سقف دهان است، ترشح می شوند. اگرچه بسیاری از انسان های بالغ چیزی شبیه VNO در بینی خود دارند، دانشمندان علوم اعصاب هیچ تردیدی در رد آن به عنوان یک جزء ندارند. اگر شما در آناتومی ساختار نگاه کنید، هیچ سلولی که مانند سلول های حسی در VNOs دیگر پستانداران است نخواهید دید. شما هیچ فیبر های عصبی که ارگان را به مغز ارتباط می دهد نخواهید دید. شواهدی ژنتیکی نشان می دهد که VNO انسان غیر کارکردی است. تقریبا تمام ژن هایی که گیرنده های سطح سلول را کد گذاری می کنند ، سودوژن هستند و بصورت غیر فعال می باشند. پس چه پاسخی در مورد شواهد گیج کننده که انسان به بعضی از فرومون ها جواب می دهد وجود دارد؟ لری کاتز و یک تیم در دانشگاه دوک در کارولینای شمالی، دریافتند که علاوه بر VNO، سیستم بویایی در موش نیز به فرومون پاسخ می دهد. اگر چنین موردی در مورد انسان نیز صادق باشد ما هنوز هم ممکن است فرومون ترشح کنیم تا رفتار دیگران را بدون استفاده از VNO برای تشخیص آنها ، تحت تاثیر قرار دهیم.
5. پلک سوم چشمی (Nictitating Membrane The Third Eyelid)
غشای چشمک زن پلک سوم شفاف یا نیمه شفاف موجود در برخی از حیوانات است که در سراسر چشم برای محافظت و مرطوب نگه داشتن چشم بکار میروند در حالی که همچنان میدان دید را حفظ می کنند. خزندگان، پرندگان، و کوسه های مختلف دارای یک غشای های کامل چشمک زن هستند، در حالی که در بسیاری از پستانداران از جمله انسان ، باقی مانده ذره ای کوچک از غشای موجود در گوشه داخلی چشم وجود دارد که هیچ عملکرد شناخته شده ای ندارد. بعضی از پستانداران، مانند شتر، خرس های قطبی و خوک آبی، همچنین دارای یک غشا کامل چشمک زن هستند که اغلب به نام پلک سوم معروف است.
کوچه هامان را بنام شهدا کردیم
تا هر وقت نشانی منزلمان را میدهیم
بدانیم از گذرگاه کدام شهید با آرامش به خانه میرسیم
به بابایی درجه ندهند، پس به ما بدهند؟!
مدتی بود که سرهنگ بابایی در پست معاونت عملیات و نماینده فرمانده نیروی هوایی در قرارگاه خاتمالانبیا مشغول به کار بودند. ایشان برای انجام کارهای لجستیکی از تهران تقاضای کمک کرده بود. پس از چند روز دو سرهنگ نیروی هوایی با مقداری تجهیزات به قرارگاه رسیدند. شهید بابایی با ظاهر همیشگیاش، یعنی لباس ساده بسیجی و سر تراشیده در داخل قرارگاه نشسته بود و قرآن میخواند. آن دو سرهنگ بیآنکه بدانند آن بسیجی، سرهنگ بابایی است، در حال گفتوگو با هم بودند. یکی از آنها گفت:
- شما بابایی را میشناسید؟
آن دیگری پاسخ داد:
- نه، ولی شنیدم از همین فرماندههاست که درجه تشویقی گرفتهاند! اول سروان بوده. دو درجه به او دادند و شده فرمانده پایگاه اصفهان. دوباره درجه گرفته و الآن شده معاونت عملیات.
سرهنگ اولی گفت:
- خب دیگه اگر به او درجه ندهند میخواهند به من و تو بدهند. بعد بیست و هفت سال خدمت، تازه شدهایم سرهنگدو؛ آقایون ده سال نیست که آمدهاند و سرهنگتمام شدهاند!
بابایی با شنیدن صحبتهای این دو سرهنگ، قرآن را بست و به بیرون قرارگاه رفت. از حرفهایی که این دو سرهنگ با هم میزدند خیلی ناراحت شدم؛ ولی از آنجایی که اخلاق شهید بابایی را میدانستم، او را معرفی نکردم. به دنبال او از قرارگاه بیرون رفتم و دیدم در پشت یکی از خاکریزها در جلو قرارگاه دو زانو نشسته و دعا میکند. دانستم که برای هدایت این دو سرهنگ دعا میکند. با دیدن این منظره نتوانستم خودم را کنترل کنم و به داخل قرارگاه برگشتم و به آن دو سرهنگ گفتم:
- آنکس که پشت سرش بد میگفتید همان بسیجی بود که در آن گوشه نشسته بود و قرآن میخواند. آنها با شنیدن حرف من کمی جا خوردند؛ ولی باورشان نشده بود. از من خواستند تا واقعیت را بگویم. وقتی مطمئن شدند با شتاب نزد شهید بابایی رفتند. من از دور میدیدم که آن دو مرتب از بابایی عذرخواهی میکردند و او با مهربانی و چهرهای خندان با آنها صحبت میکرد؛ گویا اصلاً هیچ حرفی از آن دو نشنیده است
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
عکس محمدرضا مهقانی در آذر ماه93
کریمی:عادت ندارم نان حرام سر سفرهام ببرم
مدیریت برق بندرترکمن
سلیمی در نطق میاندستور: حذف شعار مرگ بر آمریکا کشیدن صندلی از ز
ثروتی خطاب به مسئولان خراسان شمالی: پروژه راهآهن گرگان-بجنورد- م
موسوی در اخطار قانون اساسی: رقم تعرفه برق باید مشخص باشد
قاضی پور در اخطار قانون اساسی مخابرات روستایی باید بررسی شود
گزارش تصویری/ صحن علنی مجلس روز چهارشنبه 15 آبانماه
پیام تسلیت فراکسیون زنان و خانواده در پی درگذشت حبیبالله عسگراول
[عناوین آرشیوشده]